منبع: سایت الجزيرة
برگردان: سوما نظری
اصول روشمند
عایشه رضی الله عنها در مورد ترتیب دلایل از نگاه قوت، آگاهی دقیقی داشت، میدانست که دلیل قطعی بر ظنی مقدم است، بناءً قرآن بر هر چیز مقدم بوده و چیزی بر آن مقدم نمیشود و وقتی متن حدیث با قرآن در تعارض باشد، استدلال به حدیث مؤخر میشود؛ زیرا ممکن است راوی اشتباه کرده باشد، در حالیکه در قرآن چنین چیزی ناممکن است. از عروه بن زبیر روایت است که گفت: به عایشه خبر رسید که ابوهریره میگوید: رسول گرامی فرمودند: {وَلَدُ الزنا شرُّ الثلاثة}. « حرامزاده، بدترین سه نفر است (یعنی از میان پدر و مادر و فرزند، فرزندی که حرامزاده باشد از پدر و مادر زناکار خود بدتر است)». عایشه رضی الله عنها گفت: خداوند رحم کند به ابوهریره که خوب نشنید و خوب پاسخ نداد، حدیث اینچنین نبوده است، مردی از منافقین رسول گرامی را آزار میداد، فرمودند: {من يعذرني من فلان؟} «کیست که مرا در مقابل فلانی معذور دارد؟» در پاسخ ایشان گفته شده ای رسول خدا او با تمام اینها حرامزاده هم هست، فرمودند: {هو شرُّ الثلاثة}. «او بدترین سه نفر است». و الله متعال میفرماید: {وَلا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى}. [فاطر: 18] «هیچ گنهکاری گنه دیگری را حمل نمیکند». [به نقل از طحاوی در مشکل الآثار و حاکم در مستدرک].
یکی از شاخصهای شخصیتی عایشه رضی الله عنها قوۀ عقلانی نقاد وی بود، بر این اساس مکتب و روشی در نقد و بررسی متون احادیث بنیان گذاشت؛ مدرسهیی که آفتاب آن پس از وفات امام دار قطنی رو به غروب رفت، امروزه اهل حدیث به اندازهیی که به اسناد حدیث توجه دارند به بررسی و نقد متن حدیث وقعی نمینهند؛ بناءً اگر سند حدیث صحیح باشد، دیگر به حدیث اعتماد شده و متن آن مدار اعتبار است؛ اما عایشه رضی الله عنها در پذیرش متن حدیث هم روش و شروط قاطعی اعمال میکرد، از جمله عدم تعارض با قرآن و احادیثی که خودش حفظ داشت، به طور نمونه:
الف: تعارض با قرآن: بخاری در صحیح خود از ابن عمر و او از پدرش، از نبی کریمﷺ روایت میکند که گفت: {الْمَيِّتُ يُعَذَّبُ فِي قَبْرِهِ بِمَا نِيحَ عَلَيْه}. «میت به خاطر نوحهیی که بر وی میشود در قبر عذاب داده میشود». عایشه رضی الله عنها این حدیث را رد نموده و با این متن نپذیرفت، سپس گفت: قرآن برای تان کافی است که میگوید: {وَلا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى}. [فاطر: 18] «هیچ گنهکاری گنه دیگری را حمل نمیکند».
همچنان حدیث شنیدن صدا توسط مردگان که در صحیح بخاری و مسلم از انس بن مالک روایت شده و خلاصۀ آن این است که: نبی کریمﷺ در روز بدر با بیست و چار تن از کشتگان دلاور و بزرگمرد قریش سخن زد و ایشان را با نام خود شان و پدران شان ندا داده و میگفت: {أيَسُرُّكم أنكم أطعتم الله ورسوله؟ فإنا قد وجدنا ما وعدنا ربنا حقاً فهل وجدتم ما وعد ربكم حقاً؟} «آیا از اطاعت الله و رسولش شادمان شدهاید؟ ما آنچه را پروردگار ما وعده کرد به حق یافتیم، آیا شما هم آنچه را پروردگار تان وعده کرد به حق یافتید؟» عمر گفت: ای رسول خدا! چه شده با جسدهایی که روح ندارند سخن میزنی؟! فرمودند: {والذي نفس محمد بيده ما أنتم بأسمع لما أقول منهم}. «قسم به ذاتی که نفس محمد در دست او است، شما از آنها نسبت به آنچه میگویم شنواتر نیستید». و قتاده میگوید: {أحياهم الله حتى أسمعهم قوله توبيخاً وتصغيراً}. «الله تعالی ایشان را زنده کرد تا سخن او را به ایشان برای تنبیه و خواری شان بشنوانم». اما عایشه رضی الله عنها این حدیث را به خاطر تعارض داشتن با قرآن رد نمود و به این سخن خدای تعالی استدلال نمود که فرمود: {إنك لا تسمع الموتى}. [نمل: 81] «تو به مردگان نمیشنوانی» و این سخن خدای تعالی که میفرماید: {وما أنت بمسمعٍ مَنْ في القبور} [فاطر: 22]. «و تو به کسانی که در قبرها اند شنواننده نیستی».
در تعارض بودن با روایت خودش: مثل حدیث شگون بد زدن به زنان؛ در صحیح بخاری از ابن عمر روایت شده که رسول اللهﷺ فرمودند: {إن كان الشؤم في شيء ففي الدار والمرأة والفرس}. «اگر بدشگونی در چیزی باشد، پس در خانه، زن و اسب است». عایشه رضی الله عنها این حدیث را با روایت دیگری که در مشکل الآثار طحاوی آمده رد نمود: از ابو حسان روایت است که گفت: دو مرد از بنی عامر به نزد عایشه رضی الله عنها رفتند و به او خبر دادند که ابوهریره از نبی کریمﷺ چنین روایت میکند که فرمودند: {الطيرة في المرأة والدار والفرس}. «شگون بد در زن، خانه و اسب است». او بسیار عصبانی شد و از شدت خشم برآشفت، سپس گفت: قسم به ذاتی که قرآن را بر محمدﷺ نازل کرد، رسول الله هرگز این سخن را چنین بیان نکرد، بلکه فرمود: {إن أهل الجاهلية كانوا يتطيرون من ذلك}. «اهل جاهلیت به اینها شگون بد میزدند». بناء حضرت عایشه با توجه به آموزههایی که از نبی کریم آموخته بود این روایت را تصحیح نمود و گفت که این سخن نبی کریمﷺ در واقع حکایت از کارهای مردم از عصر جاهلیت بوده نه از باورهای خود شان.
همچنان حدیث دیگری از ابوهریره شنید که بخاری و مسلم نیز آن را در صحیح خویش با روایتهای متفاوتی نقل کرده اند، از جمله این روایت که رسول اللهﷺ فرمودند: {يَقْطَعُ الصَّلاَةَ الْمَرْأَةُ وَالْحِمَارُ وَالْكَلْبُ}. «نماز فرد را زن، الاغ و سگ قطع میکنند». عایشه رضی الله عنها این روایت را نپذیرفت و گفت: شما ما را به الاغها و سگها شبیه دانستید، به خدا قسم رسول گرامی را در حالی دیدم که نماز میگزارد و من به روی بسترم میان او و قبله دراز کشیده بودم. او حدیث را به دلیل ناپسند پنداشتن زنان رد نمود و به عملکرد نبی کریمﷺ استدلال نمود که در خانه بدان عمل مینمود و با متن حدیث در تناقض بود.
اینچنین بود که عایشه نمونۀ منحصر به فردی از یک زن عالم، فرهنگی و دایرة المعارفی در تمدن اسلامی بود.
فعالیتهای عمومی
عایشه رضی الله عنها پس از وفات نبی کریمﷺ در جامعۀ آن وقت مدینه به مثابۀ مشاور اعلای امور فتوا بود؛ به ویژه در مسایل زندگی زناشویی؛ صحابۀ کرام بار بار در مورد این مسایل از ایشان سوال میکردند. از جمله روایتی است که اصحاب سنن روایت نموده اند: صحابه در محضر عمر رض در مورد مسایلی که غسل زن و شوهر را واجب میکند اختلاف نظر داشتند، عمر رض گفت: شما که یاران برگزیدۀ بدر اید، با هم اختلاف دارید، مردمی که پس از شما میآیند چه خواهند کرد؟ علی رض به ایشان نظر داد که کسی را به نزد همسران پیامبرﷺ بفرستد تا از ایشان در این مورد بپرسد، به سوی عایشه رضی الله عنها فرستادند و او گفت: «وقتى ختنهگاه مرد از ختنهگاه زن گذشت، غسل واجب مىشود».
پس از اینکه عثمان بن عفان رض خلافت را به عهده گرفت، به سن پیری رسیده بود و به دلیل پیری زیاد همان حالتی را تجربه میکرد که معمولا افراد سالخورده از آن رنج میبرند، ایشان در مورد دادخواستها و بررسی امور مردم ابراز بیحوصلگی و خستگی مینمود؛ کسانی را به ولایت شهرها گماشته بود که مردم از ایشان راضی نبودند، بناء به نزد حضرت عثمان میآمدند و در بارۀ کارگزاران اظهار نارضایتی میکردند تا او ایشان را از کار برکنار کند، چه بسا هم عایشه رضی الله عنها را واسطه قرار میدادند تا باشد که خلیفه نصیحت او را گوش کند. طبرانی در تاریخ طبری از عایشه رضی الله عنها روایت میکند که گفت: مردم عثمان رض را سرزنش میکردند و بر کارهایش عیب میگرفتند و در مدینه به نزد ما میآمدند تا در مورد اموری که از ایشان به ما خبر میدادند مشوره بگیرند».
حضرت عایشه به این نظر بود که عثمان رض باید حق مردم را از والیان خویش با کمال دادخواهی و انصاف برگیرد، چنانکه در روایت حافظ بن عساکر در تاریخ دمشق آمده، وقتی که مردم مصر به نزد او آمده و از عبدالله بن ابوسرح شکایت میکردند، عایشه رضی الله عنها به سوی عثمان فرستاد و گفت: «اصحاب رسول اللهﷺ به نزد تان آمدند و از شما درخواست برکناری این شخص را کردند و شما ابا ورزیدید مگر او کسی است که یکی از آنها را کشته است، حق ایشان را از کارگزار تان بگیرید». حضرت عثمان رضی الله عنه چنانکه گفتیم از این دادخواستها و حسابرسیها خسته شده بود و کهولت سن شان اجازه نمیداد زود پاسخگوی همۀ مسایل باشند و با دگرگونیهای حکومت وفق گیرند، در حالیکه به قول جاحظ در کتاب الحیوان «در روی زمین چیزی مهمتر از رهبری مردم عوام نیست».
مردم بسیاری از جمله عایشه رضی الله عنها از این حالت به ستوه آمده بودند، شاید تندی و صراحت عایشه در دادگری و حقستانی -به ویژه در حالتی که عایشه به عدالت دو خلیفۀ قبل از عثمان رض عادت کرده بود- باعث شد او به طور آشکارا کار خلیفه را ناپسند بداند و تمایلی به بقای شان در منبر خلافت نداشته باشد، ابن کثیر در البدایة والنهایة روایت میکند که: وقتی مروان به حکم به عایشه رضی الله عنها گفت: ای مادر مؤمنان! کاش برمیخاستی و میان این مرد و مردم صلاح میآوردی، گفت: من وسایل خویش را آماده کرده و قصد حج دارم، گویا اشاره به ناامیدی از اصلاح وضعیت موجود دارد.
و اما ما در مورد بسیاری از روایتهایی که در این زمینه نقل شده مطمئن نیستیم؛ زیرا چنین روایتهایی آشوبهای زیادی به پا کرده و مردم در این باره به دو گروه تقسیم شده اند ولی در واقع کمتر کسی پیدا میشود که در این مورد منصفانه قضاوت کند، هر کسی به روایتی چنگ میزند که مطابق نظر و خواست خودش است؛ اما کسی که سیرت و زندگینامۀ عایشه رضی الله عنها را با دقت مطالعه و بررسی کند، با چنین روایاتی که تاریخ را تبدیل به معمایی نامفهوم و مبهم نموده که در آن راه برونرفتی نیست، قناعت حاصل نمیکند. گمان کسانی که به این باور اند که عایشه رضی الله عنها به قتل عثمان رضی الله عنه تشویق میکرد با خروج وی برای انتقام از خون شان در تضاد است، و هر کس ایشان را از انتقاد در مورد سیاستگزاریهای حضرت عثمان رضی الله عنه تبرئه کند، همینکه عایشه خودش –به غیر زنان صحابه- در صدر کسانی بود که خواهان پیگیری قضیۀ قتل حضرت عثمان بودند، سخن شان را رد میکند.
اما اگر کسی با توجه به تمامی این اختلافات در روایتها با نگاهی محققانه و دقیق بنگرد به این نظر آرام خواهد گرفت که عایشه رضی الله عنها هرگز به کشتن عثمان رض اظهار رضایت ننمود، هرگز هم به این کار فرانخواند؛ اما موقفگیری شان همانند یک فرد منتقد و مخالفی بود که از درِ صلح پیش میآمد، وقتی فاجعه اتفاق افتاد و عثمان رضی الله عنه ظالمانه به قتل رسیدند، عایشه رضی الله عنها احساس گناه میکرد، او -از روی تقوای زیاد- گمان میکرد که شاید با انتقاد از عملکردهای عثمان رضی الله عنه قاتلان او را بر این کار جسور کرده، همین بود که به سرعت برای مطالبۀ قصاص خون شان برآمد.
از همین جا است که داستان رفتن شان به بصره و نبرد و کشتار میان لشکریان او و علی رضی الله عنه در جنگ جمل سرمیگیرد، داستان تأثر و احساس گناه کردن نه دسیسهچینی پنهانی، او نصیحت تمامی افرادی را که قصد بازداشتن او را داشتند ناشنیده گرفت، از جمله نصیحت ام المؤمنین ام سلمه رضی الله عنها و عبدالله بن عمر را، پاسخ شان برای آنها چیزی جز ابراز احساس گناهش نبود، اینچنین بود که این اتفاقات افتاد.
همین نظری را که بیان داشتیم سخن عایشه رضی الله عنها را در مورد رفتن به بصره نیز تأیید میکند او میگوید: این نظری بود که وقتی عثمان بن عفان به قتل رسید بدان رسیدم، ما ضربههای شلاق، پاسبانی از حد و مرزهایی که مسئول آن بود و قدرت و حاکمیت سعید ولید را بر او عیب میگرفتیم و ناپسند میداشتیم؛ اما شما بر او ستم روا داشتید و سه چیز حرام را بر وی حلال کردید: حرمت شهر، حرمت خلافت و حرمت ماه حرام را. عایشه رضی الله عنها پسانها به خاطر برخورد احساساتی خویش در رابطه به این مسئله و بیرون شدن در میدان نبرد پیشمان شد، آنگاه که دانست که همین احساس گناه و تأثیرپذیری از این موضوع او را چنان متأثر کرده بود که باعث شد برخی از اصول شرعی از دیدش در پرده بماند و خلاف آنها عمل کند، وقتی این آیه را میخواند: {وَقَرْنَ في بيوتِكُنّ} [احزاب: 33] «و در خانههای تان بمانید». چنان میگریست که چادرش تر میشد. [به روایت حافظ خطیب بغدادی در تاریخ بغداد و ذهبی در سیر اعلام النبلاء.
زندگی مادر مان عایشه رضی الله عنها سراسر فعالیتها و کارهایی در راه علم و عمل و خدمت به امت بود، او به فرزندانش میراث پرباری از روشهای بررسی مصادر شریعت و صدور فتوا و نحوۀ برخورد با متون دینی بر جای گذاشت.