سرتاج عزیز مشاور امنیت ملی و بینالمللی نوازشریف، نخستوزیر پاکستان با پیام نقش آفرینی اسلام آباد در روند گفتگوهای صلح و بهبود روابط میان دو کشور به کابل آمد.
احمدضیارحیمزی تحلیلگر قضایای سیاسی:
شاید هیچ کسی در این امر تردید نداشته باشد که نقش پاکستان در پروسه صلح افغانستان خیلی مهم و حیاتی شمرده می شود و اگر پاکستان صادقانه تلاش نماید می تواند بخش بزرگی از مشکلات موجود و جنگ در افغانستان حل و فصل شده می تواند.
اما آنچه در مورد نتایج سفر اخیر سرتاج عزیز به کابل مهم شمرده می شود این است که این سفر درست زمانی اعلان شد که جان کری وزیر امور خارجه امریکا مصروف بازدید از اسلام آباد بود و به این ترتیب به سادگی می توان دریافت که در عقب این سفر مشاور بلند رتبه صدر اعظم پاکستان به کابل، پس از آنکه تنش ها بین این دو کشور روی پروسه صلح افغانستان و گشوده شدن دفتر قطر برای طالبان پدید آمد، دست های از بیرون نیز دخیل بودند.
حال از یک سو پس از سفر سرتاج عزیز به کابل مقامات کابل می گویند که حامد کرزی ضمن پذیرفتن دعوت صدر اعظم پاکستان، بر شرایط قبلی خود در مورد حاصل خیز بودن مذاکرات دوجانبه و شامل ساختن موضوع مبارزه مؤثر و جدی علیه تروریزم و مذاکرات صلح در صدر برنامه سفر حامد کرزی به پاکستان تأکید دارند، ولی در عین حال روزنامه انگلیسی “دی نیوز” چاپ اسلام آباد از قول منابع دیپلوماتیک در آن کشور می نگارد که در مذاکرات حامد کرزی و سرتاج عزیز که به گفته این منابع به زبان پشتو صورت گرفت، هیچ شرط و شروطی برای پذیرفتن این دعوت، چنانکه در رسانهها منعکس شده، مطرح نشده است و در عوض، محور گفتوگوهای دو جانب روی موضوع آمادگی برای برگذاری نشست نواز شریف و حامد کرزی در اسلامآباد بوده است.
اگر بپذیریم که سرتاج عزیز مؤفق شده نارضایتی حامد کرزی وتیم همراهش از پاکستان را که در این اواخر شدت بیشتری کسب کرده، رفع ساخته و رئیس جمهور افغانستان آن گونه که رسانه های پاکستانی گزارش می دهند، برای سفر بدون قید و شرط به اسلام آباد تن در داده است، طبیعی است که سفر سرتاج عزیز برای پاکستان پر دست آورد بوده است، اما اینکه جانب افغانی در این مذاکرات و این دید وادید ها چه بدست خواهد آورد و آیا حکومت ملکی جدید در پاکستان خواهد توانست نظامیان قابض بر سیاست و روابط خارجی آن کشور را به تغییر در مواضع شان در قبال افغانستان سازد، تا بتوان توقعی از سفر یک ماه بعد حامد کرزی به اسلام آباد را داشت، سوالاتیست که باید انتظار داشت تا گذشت زمان به آن چه پاسخ میدهند.
وحید مژده آگاه امور سایسی:
به نظر می رسد که روابط افغانستان و پاکستان بعد از بقدرت رسیدن حزب مسلم لیگ نواز در مقایسه با حکومت حزب مردم سرد تر و پر چالش تر است. این روابط زمانی به سردی بیشتر گرائید که سرتاج عزیز مشاور امنیت ملی و روابط خارجی حکومت پاکستان در ملاقات با محمد عمر داودزی سفیر افغانستان در اسلام آباد، در مورد گزینهء سپردن بعضی از ولایات افغانستان به طالبان سخن گفت و در مقابل رئیس جمهور کرزی پاکستان را به تجزیه طلبی در افغانستان متهم کرد.
هرچند حکومت افغانستان این مسئله را بصورت جدی مطرح کرد و رسانه های افغانستان هم در مورد آن زیاد نوشتند و از پاکستان به انتقاد پرداختند اما رسانه های پاکستان هیچ توجهی به این مسئله نشان ندادند. گفته می شود که حکومت پاکستان به رسانه های این کشور دستور داده است تا در برابر مطالب ضد پاکستانی رسانه های افغانستان عکس العمل نشان ندهند.
در چنین شرایطی سفر سرتاج عزیز به کابل را نمی توان یک سفر موفق خواند زیرا از قبل ذهنیت ها در افغانستان در مورد وی مثبت نیست.
از طرف دیگر پاکستانی ها در طول چندسال اخیر دست به مانور هائی زده اند که هدف از آن نشان دادن نفوذ فوق العادهء آنان در میان طالبان افغان بوده است. هدف از قدرت نمائی از جانب پاکستانی ها، بدست آوردن امتیاز از امریکا بوده و ناگفته پیداست که مقامات پاکستانی در این کار موفقیت هائی هم داشته اند. بخصوص اظهارات پیهم دولت افغانستان مبنی بر اینکه اگر پاکستان در پروسهء صلح بصورت صادقانه همکاری نماید، مشکل افغانستان حل خواهد شد، آب در آسیاب منافع پاکستان ریخته است.
هرچند هدف مقامات افغانی از تاکید بر نقش پاکستان در ناامنی های افغانستان، تاکید بر حمایت اسلام آباد از تروریسم بود، اما تکرار اتهامات از جانب حکومت افغانستان مبنی بر اینکه مراکز تروریست ها در خاک پاکستان است، هیچ تاثیری بر سیاست های امریکا و غرب در برابر پاکستان نداشت و فشاری که دولت افغانستان انتظار داشت، از جانب امریکا و غرب بر پاکستان وارد نکرد.
این نکته را باید در نظر گرفت که میزان نفوذ پاکستان بر طالبان در حدی نیست که دولت مردان این کشور وانمود می سازند بخصوص این نفوذ در بخش سیاسی و پروسهء صلح چشمگیر نیست و در مورد این نفوذ در گذشته نیز سخت مبالغه شده است. اگر پاکستان بر طالبان از چنان نفوذ گسترده برخوردار می بود، پس چرا در دوران حاکمیت طالبان، پاکستانی ها نتوانستند ملا محمد عمر را وادار سازند تا اسامه بن لادن را به امریکا تحویل بدهد و از این راه حکومت طالبان که به نفع پاکستان بود، در افغانستان برقرار باقی بماند؟ مگر نمی گویند که پاکستان در صدد بازگرداندن طالبان به قدرت است تا منافع پاکستان را تامین نمایند؟ پس چرا در آن زمان طالبان را وادار به این کار ننمود تا هم امارت اسلامی طالبان بر سرقدرت باقی می ماند و هم پاکستان به اینهمه مشکلات مواجه نمی شد؟
پاکستان هنوز قادر به حل مشکل خود با طالبان خود نشده است، چگونه می توان انتظار داشت که مشکل افغانستان با طالبان را حل کند؟ پاکستان مشت بستهء خود را به جهان نشان می دهد و میگوید که طالبان افغان را در مشت دارد اما نمی خواهد مشت خود را باز کند. زیرا اگر این مشت باز شود، حقیقت آشکار خواهد شد و دیگر امتیازی در کار نخواهد بود.
از جانب دیگر پاکستان با این بزرگ نمائی، روابط خود با افغانستان را به مشکل مواجه ساخته است. به این معنی که میزان توقعات حکومت افغانستان از پاکستان را در تامین صلح در افغانستان بشدت بالا برده که همین مسئله در طول چند سال گذشته عامل اصلی در تنش روابط میان دو کشور بوده است. حالا اگر پاکستان به این مسئله اعتراف نماید که میزان تاثیرگذاری اش بر طالبان محدود است، جانب افغانی نمی پذیرد و آنرا نشانه ای از عدم صداقت پاکستان می داند.
کمک به جنگ و ناامنی در کشوری چون افغانستان، تا زمانیکه یک گروه ناراضی در آن کشور وجود داشته باشد، کار دشواری نیست اما چنین کمک الزاما به معنی نفوذ کامل و تحت سلطه داشتن ابدی چنین گروهی نیست. مثال عمدهء آن مجاهدین افغان اند که چهارده سال از کمک های همه جانبه از جانب پاکستان برخوردار بودند اما بعد از بازگشت به کشور، در مخالفت با اهداف پاکستان قرار گرفتند.