۳۲ سال پیش از امروز شکست اتحاد جماهیر شوروی از افغانستان رقم خورد. حکومت داکتر نجیب الله (آخرین حکومت چپی در افغانستان) تا آخرین لحظه کوشید تا از بیرون شدن نیروهای شوروی از افغانستان جلوگیری کند. سر انجام آخرین حرف به داکتر نجیب از سوی میخائیل گورباچف فرجامین رئیس جمهور شوروی گفته شد که نیروهای شوروی از افغانستان خارج می شود. و نیز به وی تذکر داده شد تا ظرف یک سال خود را برای اجرای این تصمیم آماده کند.
شوروی ها دیگر نمی توانستند به جنگ در افغانستان ادامه بدهند. معاهده ژنیوا بهانه ی بیش نبود برای خارج شدن نیروهای شوروی از افغانستان. در پای معاهده ژنیوا وزرای خارجه کشورهای افغانستان، پاکستان، شوروی و امریکا تحت نظارت ملل متحد در ۲۵ حمل ۱۳۶۷ (۱۴ اپریل ۱۹۸۸) امضا کردند.
روند خروج نیروهای شوروی در ۲۵ ثور ۱۳۶۶(۱۵ می ۱۹۸۸) از شهر جلال آباد آغاز شد. این روند را ۱۰ افسر سازمان ملل متحد نظارت می کرد. سر انجام با عبور جنرال بوریس گروموف قوماندان فرقه چهلم اردوی شوروی از پل حیرتان در ۲۶ دلو ۱۳۶۶( ۱۵فبروی۱۹۸۹) رسما اتحاد جماهیر شوروی به اشغال افغانستان پایان می دهد.
اتحاد شوروی در ۶ جدی ۱۳۵۸ (۲۷ دسامبر ۱۹۷۹) به افغانستان تجاوز کرده بود. در جریان نه سال جنگیدن با مجاهدین در افغانستان متقبل خساراتی مالی، جانی، حیثیتی و آيدیولوژیکی کم نظیری گردید و مردم افغانستان را نیز به مصیبت های بی پایانی مبتلا ساخت.
خروج یا شکست
تصریح میخائیل گورباچف به داکتر نجیب الله (آخرین رهبر دست نشاندهء شوروی در کابل) مبنی برینکه:«چه حکومت کابل آماده باشد و چه نباشد نیروهای شوروی از افغانستان خارج می شود» بیانگر وضعیت دشوار اتحاد شوروی در زمان خروج نیروهایش از افغانستان می باشد.
متأسفانه هنوز هم کسانی وجود دارند که خروج اتحاد شوروی از افغانستان را شکست مفتضاحانه ندانسته و آن را نوع خروج تاکتیکی می دانند که به اساس معاهده ژنیوا صورت گرفته است. درحالیکه اگر شوروی به قوانین و معاهدات بین المللی پابند می بود برخلاف تمام کنوانسیون ها و معاهدات بین المللی اولاً به یک کشور همسایه و ناتوان تجاوز نمی کرد. و پس از تجاوز دهها درخواست خروج از افغانستان را از سوی سازمان ملل متحد، سازمان کنفرانس کشورهای اسلامی و سازمان های بین المللی دیگر مبنی بر خروج عاجل ازین کشور، نادیده نمی گرفت.
عوامل شکست شوروی
اینکه چرا شوروی در افغانستان به شکست مواجه گردید؟ در مورد حرف های زیادی وجود دارد. اما به باور آگاهان، سه عامل عمده از عوامل اساسی شکست شوروی در افغانستان می تواند باشد:
۱– موجودیت روحیه قوی دینی و حساسیت در برابر بیگانهها در بین افغانها،از عوامل کلیدی شکست شوروی در افغانستان است. اگر صفحات تاریخ ورق زده شود دیده می شود که افغانها در طول تاریخ با داشتن همین روحیه توانسته اند در اوقات دشوار متحد گردیده وهر متجاوزی را به شکست مواجه سازند.
۲- عامل دیگر شکست نیروهای شوروی را از افغانستان می شود به حمایت جهانی از جهاد مردم افغانستان نسبت داد. چون در زمان جهاد تمام کشورهای اسلامی و اکثریت دول غیر اسلامی در حمایت از جهاد ملت ما قرار گرفتند، که این امر سبب گردید که مجاهدان در عرصه های نظامی، مالی و سیاسی مورد حمایت جهانی قرار گیرند و از جانب دیگر اتحاد جماهیر شوروی و متحدانش در انزوا قرار گیرند.
۳– شکست و ریخت داخلی و غرور بیجای اتحاد شوروی مایهء شکست و سرافگندگی آنرا در افغانستان فراهم ساخت. لشکر سرخ بعد از پیروزی در جنگ دوم جهانی علیه المان نازی؛ خود را شکست ناپذیر تصور می کرد. به همین خاطر، بدون توجه به عواقب تجاوز به افغانستان و بدون در نظرداشت هشدارها در این مورد، کشور ما را مورد تاخت و تاز نظامی ای قرار داد که سرانجام سبب نابودی اش گردید.
پیامدهای داخلی و بین المللی
شوروی ها با تجاوز شان در افغانستان خنجری را در بدن کشور ما فرو کردند تا امروز هم – بعد از چهل سال – از زخم آن خون می چکد. هیچ عرصه و هیچ مجالی باقی نمانده است که به نحوی از حوادث تجاوز شوروی و پیامد های آن، در امان مانده باشد.
حدود دو میلیون شهید، صدها هزار بیوه و یتیم و شش میلیون مهاجر یکی از پیامدهای جدی و اساسی تجاوز اتحاد شوروی در افغانستان است. این واقعا بهایی سنگینی است که مردم افغانستان از اثر تجاوز نیروهای اتحاد جماهیر شوروی در کشور ما پرداخته اند. علاوه بر این در حدود نیم میلیون معلول میراث دیگری از تجاوز شوروی ها در افغانستان است.
از اثر تجاوز شوروی تمام زیر ساخت های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و نظامی کشور ما به شکل بدی صدمه دیده و آهسته، آهسته از بین رفتند و یا شدیدا متضرر گردیدند. این تجاوز، زمینه دخالت های غیر مشروع بیگانه ها را در امور داخلی کشور ما مهیا ساخت. شاید پیش از تجاوز شوروی نیز کوشش های از سوی بیگانه ها برای این امر صورت می گرفت، اما وسعت آن سعی و تلاش ها به حدی نمی رسید که سرنوشت یک ملت به بازی گرفته شود.
زمانیکه ملت ما خواست تا در برابر تجاوز شوروی در افغانستان ایستاده گی کند، مجبور شد برای تقویت موقف خویش دست مساعدت خواهی را به تمام جهان دراز کند، که همین امر بخشی از اسباب مداخلات بیگانه ها را در کشور ما فراهم آورد. جنگی که اکنون در کشور ما ادامه دارد نیز نتیجه تجاوز شوروی در افغانستان است.
از پیامد منفی دیگر تجاوز شوروی در افغانستان این است که چندین نسل بی سواد باقی مانده و به این سبب از کاروان پیشرفت جامعه بشری به فاصله سالها به عقب ماندیم.
اتحاد جماهیر شوروی با تجاوز در افغانستان نه تنها نتوانست به اهدافش برسد. بل، بهایی را به وزن تجزیه و پارچه، پارچه شدن خود پرداخت. زیرا که اتحاد جماهیر شوروی پس از شکست در افغانستان دیری دوام نیاورده و از هم فرو پاشید. شکست شوروی تنها در عرصه عملی باقی نمانده و میدان فکری و اعتقادی را نیز در بر گرفت. بنا بر علت های گوناگونی که گفته می شود اندیشه و فکر کمونیست سازی جهان، چنان به حاشیه رفت، که دیگر هرگز این قدرت را نیافت به پا برخیزد. از لحاظ جغرافیه نیز از کشور شوراها که بیش از بیست و دو میلیون کیلومتر مربع مساحت داشت، چیزی به جز از یک مشت روایت های تاریخی باقی نماند.
با شکست شوروی در افغانستان و سپس سقوط آن، بزرگترین منفعت برای کشورهای غربی رسید که یک تهدید بزرگ از صفحهء جهان رفع شده و توانستند نفس راحت بکشند. جنگ سرد پایان یافته و جهان به نفع امریکا یک قطبی گردید … کشورهای اروپای شرقی، قفقاز و آسیانه میانه که روزگاری اقمار شوروی خوانده می شدند و در تحت اشغال سیطرهء آن قرار داشتند آزاد گردیده و به استقلال سیاسی دست یافتند.
انجام یک امپراتوری
پس از نه سال جهاد و مقاومت مردم افغانستان سرانجام شوروی مجبور گشت تا نیروهایش را از افغانستان بیرون نماید. اتحاد جماهیر شوروی بعد از شکست از افغانستان دیری دوام نیاورد و از روی نقشهء دنیا نیز از بین رفت. کشورهای که در تحت سلطهء سیاسی و فکری شوروی قرار داشتند نیز به استقلال رسیدند.
کسانی که از شکست شوروی از افغانستان به عنوان عقب نشینی تاکتیکی و سیاست صلح جویانه گورباچف یاد می نمایند، با تاریخ جفا می نمایند. واقعیت این است که طی 9 سال تجاوز، کمر اتحاد شوروی از نظر اقتصادی شکسته بود. استبداد سیاسی و اعتقادی هم دیگر نمی توانست از طرف ملت ها تحمل گردد. آتش جهاد مردم افغانستان با گذشت هر سال شعله ورتر می شد و مجاهدین کاملاً مصمم بودند که بزودی، قشون سرخ را به شکست تاریخی مواجه سازند. درست در چنین احوالی بود که بحث خروج نیروهای مسلح شوروی و مصالحهء ملی از طرف زعامت آن کشور مطرح گردید تا از رسوایی بیشتر در افغانستان، جلوگیری به عمل آرد.