شورای عالی صلح افغانستان برای نخستین بار از آمادهگی برای ایجاد دفتر سیاسی طالبان در کابل سخن زده است. به گفتۀ مقامهای این شورا، اگر طالبان برای صلح با حکومت افغانستان آمادهگی نشان دهند، آنها زمینۀ گشایش دفتر سیاسی برای این گروه در داخل افغانستان، فراهم خواهند ساخت.
پس از مطرح شدن این موضوع، داکتر عبداالله عبدالله رئیس اجرائیه کشور نیز ابراز داشت که اگر طالبان برای گفتگوهای صلح ارادۀ جدی داشته باشند، مانعی برای باز شدن دفتر این گروه در کابل وجود ندارد.
عدم موجودیت آدرس مشخص طالبان برای گفتگوهای صلح، یکی از موانع جدی در برابر موفقیت پروسۀ صلح پنداشته میشود.
هرچند دفتر سیاسی طالبان در قطر که پس از گشایش رسمی آن در سال ۲۰۱۳ به دلیل مخالفت حکومت افغانستان به رسمیت شناخته نشد، هنوز هم وجود دارد و طالبان آنرا یگانه آدرس خویش برای گفتگوهای صلح عنوان میکنند.
اینکه اعلام آمادهگی شورای عالی صلح برای ایجاد دفتر طالبان در کابل چه پیامی میرساند؟ تا چه حد امکان عملی شدن این طرح وجود دارد؟ و آیا پروسۀ صلح افغانستان با اینگونه تلاشهای شورای عالی صلح به موفقیت خواهد رسید؟ پرسشهای اند که در این تحلیل مورد بررسی قرار گرفته است.
شورای عالی صلح و گفتگوهای صلح با طالبان
با توجه به فعالیت هفت سالۀ شورای عالی صلح، میتوان گفت که این شورا در پروسۀ صلح با راهکار کنونیاش، مانند گذشته توفیقی نخواهد داشت.
مقامهای حکومت افغانستان و شورای عالی صلح، در حالی این شورا را جهت میانجی و یگانه آدرس گفتگوهای صلح عنوان میکنند که این شورا در طول هفت سال فعالیتش حتی موفق به رابطه با جهت اصلی طالبان نیز نشده است.
زمانیکه این شورا به عنوان جهت میانجی و یگانه دروازۀ صلح مطرح میشود، عدم موجودیت صلاحیت و استقلال لازم، حضور مقامهای حکومتی و استفاده از پستهای این شورا به عنوان رشوۀ سیاسی، حضور برخی چهرههای مخالف طالبان در این شورا، نبود هماهنگی میان اعضای این شورا، مشکل مفهوم صلح با این شورا و در کل نبود یک میکانیزم و راهکار مشخص برای گفتگوهای صلح را میتوان به عنوان موانع اساسی در راه موفق شدن این شورا مطرح کرد.
از آنجاییکه این شورا توسط حکومت ایجاد گردیده، بدون شک به عنوان جهت نمایندۀ حکومت در گفتگوهای صلح نقش مؤثری ایفا کرده میتواند، ولی مطرح نمودن آن به عنوان یگانه جهت میانجی و به این ترتیب جلوگیری از ایجاد یک جهت میانجی بیطرف، جدیترین مانعی در برابر موفقیت پروسۀ صلح پنداشته میشود.
یافتههای یک سروی تازۀ مرکز مطالعات استراتیژیک و منطقوی (CSRS) نیز نشان میدهد که فیصدی بلندی از مردم (۷۶.۳۹) به این باور اند که شورای عالی صلح نقش میانجی در گفتگوهای صلح را ایفا کرده نمیتواند و برای موفقیت این پروسه نیاز به یک جهت میانجی واقعی و بیطرف افغانها دیده میشود.
طالبان نیز که جهت اصلی گفتگوهای صلح است، این شورا را به عنوان جهت میانجی نه بلکه به عنوان یکی از ارگانهای حکومت میشناسند و اعضای آنرا نیز مورد هدف حملات شان قرار دادهاند.
بنابراین، اگر شورای عالی صلح را در یک جمله ارزیابی نماییم، گفته میتوانیم که این شورا در گفتگوهای صلح با طالبان دستآورد ملموسی ندارد و تحت نام یگانه دروازۀ صلح و ارگان میانجی، به عبارۀ دیگر صلح با مالکیت حکومت افغانستان دستآوردی نیز نخواهد داشت؛ ولی حفظ آن به عنوان ارگان نمایندۀ حکومت، برای موفقیت پروسۀ صلح مفید خواهد بود.
دفتری برای طالبان در کابل؟
سخنگوی طالبان در رابطه به ایجاد دفتر برای این گروه در کابل، در صحبت به رسانهها گفته است که طالبان از حکومت افغانستان هیچ دفتری نمیخواهند و بر موضع همیشگی این گروه مبنی بر خروج کامل نیروهای خارجی از افغانستان، تاکید کرده است.
در فضای بیاعتمادی که حکومت این گروه را مزدور، وحشی و بیگانه معرفی میکند و طالبان نیز حکومت افغانستان را به رسمیت نمیشناسند و تاکنون به گفتگو با این حکومت حاضر نشدهاند، اعلام طرح ایجاد دفتر برای طالبان در کابل، هرچند به عنوان اظهار حسن نیت یک اقدام خوبی است، ولی واقعبینانه به نظر نمیرسد.
برای جلوگیری از خونریزی در کشور و آغاز گفتگوهای واقعی صلح، در حال حاضر نیاز شدید به اعتمادسازی میان جهتهای درگیر توسط یک گروه میانجی بیطرف به عنوان نخستین گام دیده میشود. ایجاد دفتر قضیهای است که در نتیجۀ گفتگوها و توافق دوجانبه ایجاد شده میتواند، نه از طریق رساندن پیام به طالبان از طریق رسانهها!
شورای عالی صلح همزمان با اعلام طرح ایجاد دفتر برای طالبان از یک گردهمایی در اندونیزیا نیز خبر داد، در حالیکه برگزاری گردهماییها برای نکوهش طالبان و فعالیت آنها دردی دوا نمیکند، شورای عالی صلح اگر کاری میکند، میتواند به ایجاد یک گروه بیطرف میانجی اقدام نماید که برای هر دو جانب قابل قبول باشد تا برای آغاز گفتگوها میان حکومت و طالبان فاصله میان آنها را کم نموده و موانعی را از سر راه بردارد که به دلیل آنها تا امروز گفتگوهای رو در روی حکومت با طالبان آغاز نشده است.
اقدامات عملی برای آغاز گفتگوهای صلح
زمانیکه از صلح واقعی سخن زده میشود، پیش از بحث ایجاد دفتر و آدرسی برای طالبان، نکات ذیل که متوجه هر دو جهت میباشد، در رابطه به ایجاد یک میانجی واقعی و اعتمادسازی میان جهتهای درگیر، قابل ذکر است:
نخست؛ راهکار و میکانیزم واقعبینانۀ صلح: حکومت افغانستان تا کنون یک میکانیزم و راهبرد مشخص برای صلح ندارد. گاهی از درِ سیاست خارجی به خصوص از طریق پاکستان تلاش صلح با طالبان را میکند، گاهی از طریق زور و فشار و راه جنگ در پی حاضر نمودن طالبان به گفتگوهای صلح است و راهکارهای دیگری که گذشتهها ناکارآمدی آنرا ثابت ساخته است. بنابراین، طالبان را به جای یک گروه بیگانه و غیر افغانی، به عنوان بخشی از این ملت پذیرفتن به خودی خود باعث تغییر پالیسیهای ناکام گذشته میگردد و راه را به سوی صلح باز میکند.
دوم؛ درک واقعیتها از سوی طالبان: هرچند جنگ کنونی طالبان زیر عنوان «جنگ با خارجیها» جریان دارد، با درک این حقیقت از جانب طالبان که قربانیان اصلی جنگ در حال حاضر افغانهاست، غیر از اینکه طالبان حکومت افغانستان را به عنوان یک واقعیت بپذیرند و وارد گفتگوهای صلح با این حکومت شوند، راهی برای رسیدن به صلح در کشور میسر نخواهد شد. خارجیها اگر خواهان صلح در کشور میبودند، سالها پیش صلح در کشور تامین میشد.
سوم؛ پیششرطها: مطرح نمودن خروج تمام نیروهای خارجی به عنوان پیششرطِ گفتگوهای صلح از سوی طالبان و دست کشیدن از جنگ و قبول کردن قانون اساسی افغانستان از سوی حکومت، تاکنون به عنوان پیششرطها مطرح بوده است. در حالیکه تجارب صلح در جهان نشان میدهد که چنین موضوعات بر سر میز مذاکرات مطرح گردیده و جهتهای درگیر به نتیجه رسیدهاند. هرچند شورای عالی صلح اخیرا گفته است که این شورا هیچ پیششرطی برای آغاز مذاکرات صلح با طالبان ندارد، اما عملا چنین پیششرطها همواره پروسۀ صلح را با بنبست مواجه ساخته است.
چهارم؛ تغییر راهکار جنگ به راهکار صلح: بربنیاد گزارش اخیر “سیگار” طالبان عملا بر حدود ۴۰ درصد خاک افغانستان تسلط دارند و یک واقعیت نظامی-سیاسی انکار نشدنی در قضیۀ افغانستان است. در طول یکونیم دهۀ گذشته جنگ و خونریزی در کشور همهساله شدت یافته است. بنابراین، پافشاری بر راهکار نظامی خیانت با مردم افغانستان است. تا زمانی که راهکار سرکوبگرانه و جنگی و کاربرد کلمۀ صلح به مفهوم تسلیم شدن طالبان به حکومت، به یک راهکار واقعی صلح تغییر نکند، پروسۀ کنونی صلح به نتیجهی نخواهد رسید.
پنجم؛ نقش امریکا و جامعۀ بینالمللی: با آنکه پس از خروج بخش بزرگ نیروهای خارجی از کشور، جنگ افغانستان در حال حاضر میان افغانها جریان دارد، ولی نیروهای خارجی عملا در کشور حضور دارند و طالبان در هر کنفرانس و اعلامیۀ خود روی همین نکته تاکید کردهاند. بنابراین، یکی از عوامل ناکامی پروسۀ صلح افغانستان این است که ایالات متحدۀ امریکا خود را طرف قضیه نمیداند و تلاش میکند نقش یک جهت میانجی را ایفا نماید. به عنوان مثال، حضور امریکا در مذاکرات چهارجانبه.
ششم؛ ارادۀ واقعی برای صلح: حکومت افغانستان در حال حاضر در داخل نظام با مشکلات زیادی مواجه است. زمانیکه یک والی و یک قوماندان، فرمان رئیس جمهور کشور را نمیپذیرد، صلح با طالبان از جانب کسانی که منافع آنها در صلح با طالبان با خطر مواجه میشود، چگونه پذیرفته خواهد شد! به همین دلیل، تا زمانیکه مخالفین صلح در داخل نظام وجود داشته باشد، حکومت فاقد ارادۀ واقعی برای صلح خواهد بود و تلاشهای صلح به شکل کنونی آن هرگز منتج به تامین صلح در کشور نخواهد شد.
پایان