۲۶ دلو و داستان مبارزه افغان‌ ها

توسط: مرکز مطالعات استراتژيک و منطقوی

یادآوری: نسخۀ PDF این تحلیل را از اینجا دانلود نمایید.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

آنچه درین شماره می‌خوانید:

• ۲۶ دلو و داستان مبارزه افغان‌ ها
• مقدمه
• موقعیت جیوپولیتیک و جیواکونامیک افغانستان
• فرهنگ بیگانه ستیزی در افغانستان
• چگونه ملت‌ها بعد از استعمار به پا می‌ایستند؟
• چرا ما بعد از پیروزی موفق به ساختن نمی شویم؟
• نتیجه و پیشنهادات

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مقدمه

۲۶ دلو برابر است با ۳۴‌مین سال‌روز خروج قشون سرخ شوروی از افغانستان. پس از خروج آخرین سرباز قشون سرخ شوروی سابق به تاریخ ۲۶ دلو سال ۱۳۶۷هـش حکومت‌ها در افغانستان همواره جشن گرفته، همه ساله این روز را رخصتی اعلان می‌کنند. امسال نیز حکومت امارت اسلامی این روز را رخصتی عمومی اعلان نموده و این روز را افتخار بزرگی برای مردم افغانستان دانسته است.
خروج سربازان شوروی در دو مرحله انجام شد؛ مرحله اول در ۲۵ ثور شروع تا ۲۴ اسد سال ۱۳۶۷ خورشیدی ادامه یافت. در این مرحله ۵۰ هزار سرباز ارتش سرخ از افغانستان خارج شدند. لشکر چهلم تمام پایگاه‌های شهر جلال آباد، غزنی، گردیز، فیض آباد، فراه، لشکرگاه، کندز و کندهار را به نیروهای افغانستان تحویل داد. این امر نیروهای شوروی را به دو دهلیز شرقی و غربی تقسیم نموده و به جمهوری‌های شمال افغانستان منتهی می‌ساخت؛ دهلیز شرقی آن از کابل شروع و از طریق گذرگاه تونل سالنگ به حیرتان می‌رسید و با عبور از پل دوستی به ترمز ازبکستان ختم می‌شد. و دهلیز غربی آن از کندهار شروع و از طریق شیندند هرات به کوشکا ختم می‌شد. مرحله دوم در جدی سال ۱۳۶۷ خورشیدی آغاز و در ۲۶ دلو همان سال پایان یافت. این مرحله در جدی ۱۳۶۷ خورشیدی پس از دو ماه تاخیر به دلیل رایزنی‌های داکتر نجیب الله رئیس جمهور وقت با مسکو و تاکید او بر پشتیبانی هوایی شوروی حتی بعد از خروج، همواره مسکو را زیر فشار قرار می‌داد. اما شوروی می‌خواست به جدول زمانی خروج همان گونه که در توافق جینو مشخص شده بود، پایبند بماند. سرانجام اتحاد جماهیر شوروی روز ۲۶ دلو سال ۱۳۶۷ خورشیدی با خروج پنجاه هزار سرباز باقی مانده خود که آخرین آن جنرال بوریس گروموف افسر فرمانده لشکر چهلم ارتش سرخ بود، نقطه پایان اشغال افغانستان و آغاز فروپاشی خود را رقم زد. (طنین، ظاهر(۱۳۸۴) افغانستان در قرن بیستم،‌ چ ۲، ناشر: محمد ابراهیم شریعتی افغانستانی، تهران. و اطلاعات روز: ۳۰ سالگی خروج شوروی از افغانستان،)
هر چند داکتر نجیب آخرین رئیس جمهور و دست نشانده‌ی کمونیستی در افغانستان تا آخرین لحظه کوشید مانع خروج نیروهای شوروی از افغانستان شود. اما میخائل گورباچف آخرین رئیس جمهور شوروی برایش گفت که شوروی از افغانستان خارج می‌شود و او باید خودش را ظرف یک سال برای اجرای این تصمیم آماده کند. زیرا سربازان اشغال‌گر شوروی دیگر نمی‌توانستند به جنگ در افغانستان ادامه دهند. در واقع معاهده‌ی جینوا بهانه‌ای بود برای خروج نیروهای شوروی از افغانستان. در پای معاهده‌ی جینوا وزرای خارجه‌ی کشورهای افغانستان، پاکستان، شوروی و آمریکا تحت نظارت ملل متحد در ۲۵ حمل ۱۳۶۷هـش امضاء نمودند. (عظیمی، سترجنرال محمد نبی، (۱۳۷۷) اردو وسیاست، ج۲، مرکز نشراتی میوند، ص ۳۶۸ و ۳۷۰، پشاور.)
آری، اتحاد شوروی در ۶ جدی ۱۳۵۸هـ.ش به افغانستان تجاوز نموده و با مجاهدین افغانستان به مدت نه سال در جنگ بود. این تجاوز در نتیجه‌ به شکست و بی‌حیثیتی همراه با زیان‌های هنگفت مالی و جانی قشون سرخ شوروی انجامید. مردم افغانستان نیز خسارات و مصیبت‌های فراوان مالی و جانی را در این جهاد خویش متحمل شدند.
درین شماره پیرامون موقیعت جیوپولیتیک و جیواکونامیک افغانستان، فرهنگ بیگانه ستیزی در افغانستان و این‌که چگونه ملت‌ها بعد از استعمار به پا می‌ایستند و نهایتا چرایی عدم موفقیت ما به ساخت و ساز بعد از پیروزی‌ها؛ موضوعاتی هستند که به آن‌ها پرداخته شده است.
موقعیت جیوپولیتیک و جیواکونامیک افغانستان
افغانستان با قرار گرفتن در مسیر جاده ابریشم حیثیت نقطه مرکزی و چهار راه بزرگ ترانزیتی و تبادل کالای تجارتی در منطقه را دارا بوده و این ویژگی همواره برای مردم این سرزمین گران تمام شده است. در یک نگاه اجمالی به تاریخ در می‌یابیم که از دوره‌های ماقبل تاریخ؛ از فتوحات اسکندر کبیر گرفته تا تاخت و تازهای تاتارها، از کشمکش سلطنت‌های دوره‌ای در داخل تا تجاوز مثلث انگلیس، روسیه و ناتو به رهبری امریکا و قرار گرفتن در محراق جنگ سرد و کشاندن پای ابر قدرت‌های استعماری سه‌گانه به این سرزمین همه و همه نمایان‌گر برجستگی‌های جغرافیای این کشور در منطقه است.
در بسیاری از متون تاریخی از افغانستان و جایگاه منطقه‌ای آن نام رفته است؛ چنان‌چه (گزنفون) در یاد داشت‌های خود از فرماندهی هفت هزار سپاه یونانی به این خاک خبر می‌دهد و ابن بطوطه در سفر نامه‌اش در کنار معرفی بافت‌های فرهنگی و قومی و مهمان‌نوازی این سرزمین از موقعیت‌های حساس استراتیژیکی آن خبر می‌دهد. (شبکه اطلاع رسانی افغانستان:‌ تاریخ تمدن افغانستان را در موزه های غرب ببینید،) خوب حالا در بسط و گسترش این فرضیه در یک نگاه اجمالی به زیر مجموعه‌های استراتیژیکی این سرزمین نگاهی می‌اندازیم تا بدانیم که نقش جغرافیای کشور ما در چه چیز نهفته است که هر از گاهی قدرت‌های بزرگ به آن چشم دوخته‌اند و تصرف آن را نقطه‌ی پیروزی در بازی‌های بین المللی خویش می‌پندارند.
در یک تعبیر مشهور که خواننده از آن نا‌آگاه نیست، می توان با این ادعا آغاز کرد که افغانستان در قلب آسیا قرار دارد و این موقعیت به تنهایی او را در چشم قدرت‌های بزرگ اهمیت ویژه‌ای بخشیده‌است. قلب نقطه‌ی مرکزی در ساختمان فزیولوژیکی بدن بوده و اهمیت آن برای هر موجود زنده حیاتی است، حالا تسلط بر قلب می‌تواند پیروزی‌‌های بزرگی را برای صاحبان آن رقم بزند. دوم: افغانستان کوهستانی با داشتن نگین سلسله جبال هندوکش و بام دنیا در خود، از یک طرف نقطه حساس در امر جنگ‌های پارتیزانی بوده و از طرف دیگر سنگرهای مهمی را در بازی‌های منطقه‌ای و بین المللی دارا می‌باشد به همین ترتیب ساختمان جغرافیای سیاسی افغانستان، این فرصت را مساعد ساخته که از جنوب دهلیزی برای رسیدن به آب‌های گرم، از شمال دروازه‌ای برای ورود به سرزمین پهناور آسیای مرکزی و روسیه، از شمال شرق به جلگه‌های غربی چین و در غرب به سرزمین ایران پیوسته به خاور میانه قرار داشته باشد. این خود حیثیت تخته‌‌ی شطرنج را در میان کشور های همسایه دارا میباشد. این‌ها جایگاه ارزنده‌ی این کشور را در ساختار جیوپولتیکی آن نشان می‌دهد، اگر دیروز اسکندر مقدونی برای رسیدن به آب‌های گرم از این دهلیزها سود می‌جست و در قرن ششم و هفتم میلادی لشکر مسلمانان برای رسیدن بر منطقه بزرگ شبه قاره هند، ماوراء النهر، ترکستان شرقی، سراسر آسیایی مرکزی تلاش می‌کردند؛ در اوج جنگ سرد هر یک از قدرت‌های بزرگ (شوروی و امریکا) برای عبور از هلال مقاومت جنگ سرد، در قدم نخست خواب به دست آوردن این کشور را در سر می‌پروراندند. و سرانجام اتحادی جماهیر شوروی به همکاری شاگردان داخلی و هم‌پیمانان خارجی خود پایش به این کشور کشیده شد. (پیشگاهی فرد، زهرا و رحیمی، سردار محمد(۱۳۸۷)، جایگاه افغانستان در ژئو استراتیژی نظام نوین جهانی، ج۸، ش ۱۱، نشریه تحقیقات کاربردی علوم جغرافیایی، ص ۱۰۷-۱۱۶، تهران.)
پیرامون جایگاه جیواکونومیک افغانستان به حیث کشور غنی و سرشار از منابع معدنی و ذخایر بزرگ اقتصادی، تحقیقات فراوان صورت گرفته و مستندهایی تهیه شده که آخرین تحقیقات صورت گرفته، ثروت نهفته در این جغرافیا را بالغ بر چند تریلیون دالر تخمین زده‌اند. در این تحلیل به گوشه‌ای از این سرمایه هنگفت اشاره‌ای داریم که در این اواخر در رسانه‌های جهانی نیز بازتاب یافته است. در نخست بیایید از آب های افغانستان شروع کنیم، امروزه جایگاه آب در سطح جهانی به صورت تقریبی با نفت برابری می‌کند، در کشورهای حاشیه‌ی خلیج فارس یک لیتر آب معادل بر یک لیتر نفت به فروش می‌رسد. افغانستان با داشتن منابع غنی و ذخایر بزرگ آب‌‌های شیرین در منطقه در سطح بالایی قرار دارد که این آب ها، سرمایه‌ی بزرگ ملی محسوب می‌شوند، جمعی از تحلیل‌گران وجود همین آب ها و نیاز کشورهای منطقه به این ذخایر آبی را از عوامل جنگ های نیم قرن اخیر در این کشور میدانند. دریای آمو حد فاصل میان افغانستان و کشورهای سه گانه آسیای مرکزی است. سالانه صدها هزار متر مکعب آب رایگان به کشورهای همسایه سرازیر می‌شود در حالی‌که دشت‌های بزرگ و مزارع فراوانی در این کشور چشم به باران‌های موسمی سپرده‌اند. از کنار رود هیرمند تا آب‌هایی که رایگان تا آن سوی سند را آبیاری می کنند؛ همه و همه به حیث سرمایه ملی است که سخاوتمندانه به کشورهای همسایه می‌ریزد. هرگاه از مسئله آب‌ها در افغانستان عبور کنیم بحث دیگری باز می‌گردد که دیگر قابل انکار نیست و آن منابع غنی زیر زمینی این کشور است؛ ذخایر بزرگ طلا، نقره، مس، آهن، لیتیوم، یورانیوم وسنگ های قیمتی چون فیروزه، زمرد و لاجورد وغیره. این معادن پربار از ثروت‌های پنهان و نهفته در دل کوه‌های این سرزمین است که نقطه‌‌ی اوج و قابل مکثی در جایگاه اقتصادی افغانستان پنداشته می‌شود. باور عده‌ای بر آن است که چشم دوختن برخی از قدرت‌های بزرگ به این ثروت هنگفت از جمله عواملی است که دامنه‌ی جنگ‌های ویرانگر در این کشور را گسترانیده‌اند. در قسمت دیگر جایگاه ایکونومیک افغانستان منابع عظیم انسانی آن می باشد؛ تقریبا بیش از شصت در صد مردم این کشور را نسل جوان شکل می‌دهد؛ (CSRS: روز جهانی جوانان ومشکلات بی پایان جوانان افغانستان،) این سرمایه‌‌ی کلان انسانی به عنوان بیگاری از طریق سربازگیری قدرت‌های بزرگ اعم از دولت‌های منطقه و سازمان‌های دیگر در طول چند دهه جهت منافع مشروع یا غیرمشروع به کار گرفته شده است.

فرهنگ بیگانه ستیزی در افغانستان

میراث ماندگار نیاکان ما در این سرزمین در امر مبارزه با بیگانه‌گان، حفاظت و حراست از استقلال و تمامیت ارضی در رگ‌ رگ فرزندان این کشور جریان دارد. به تعبیر دیگر هر یک از افغان‌ها خود را مکلف به مبارزه در برابر تجاوز بیگانه‌گان مسؤول می‌داند. در وقایع تاریخی به وضوح مشاهده می‌کنیم که این سرزمین همواره مورد تاخت و تاز بیگانه‌گان قرار گرفته است. اما امپراتوری‌های بزرگ و ابرقدرت‌ها همیشه با مقاومت و ایستادگی مردم این سرزمین مواجه شده‌اند و به شکست و متلاشی شدن ارتش آنان انجامیده است. چنان‌چه همبستگی مردم این سرزمین را در هجوم استعماری امپراتوری انگلیس در مقایسه با نیم قاره هند به بررسی بگیریم می‌توان گفت که ملت هند با داشتن منابع مالی و انسانی زیادتر، حدود دو صد سال زیر پای ارتش انگلیس افتادند. حاکمیت ظالمانه بریتانیوی در تمام ابعاد زندگی آنان نمایان بود. مردم نیم قاره اعم از مسلمان، هندو، سیک، برهمنی و راجبوت‌ها طی سالیان دراز از هیچ آزاد ی فردی برخوردار نبودند. حتا من حیث برده به حمایت از لشکر انگلیس به جنگ‌های قدرت‌طلبانه‌ی آن گسیل می‌شدند. هر چند ملت ما در مقایس ه با ملت هند یک کشور کوچک به حساب می‌آید اما حاصل ضرب مبارزات ملت مجاهد ما در برابر انگلیس‌ها، آن‌هم در جنگ‌های مسلسل هیچ قابل مقایسه نیست. شکست مفتضحانه ارتش هند بریتانیوی در سال‌های ۱۸۳۹م-۱۸۴۲م؛ به مدت سه سال در جنگ اول افغان‌ـ‌انگلیس؛ که تنها ۱۶  هزار سپاه انگلیسی در شهر کابل توسط مردان و زنان قهرمان کشور ما تار و مار شدند، دلیلی بر این مدعاست. مردم ما همه زیر یک پرچم و تحت  زعامت الگوهای مردمی در حرکت‌های خودجوش برای حفظ استقلال و تماممیت ارضی در جنگ دوم افغان‌ـ‌انگلیس (۱۸۷۸-۱۸۸۰م) و جنگ سوم افغا ن‌ـ‌انگلیس (۱۹۱۹م) هم‌چنان از خویش شهامت، مقاومت و خودگذری نشان دادند و داستان‌های جان‌سوزی از کوچه‌های خورد کابل (شهر کهن ه) تا دشت میوند بر اوراق تاریخ ما با خط زرین نگاشته شده است. (غبار، میرغلام محمد، ( ۱۳۶۸)، افغانستان در مسیر تاریخ، چ۴، مرکز نشر انقلاب باهمکاری جمهوری، ص ۴۲۹ به بعد….) به همین ترتیب نیم قرن بعد دوباره مردم ما در یک آزمایش دیگر در برابر هجوم سرطان سرخ و قوای تا دندان مسلح زره پوش شوروی قرار گرفتند؛ با آنکه از زمین و آسمان بر خانه‌های مردم گلوله می‌بارید مردم ما با دس تان خالی و با وسایل کشاورزی در مقابل این جنگ نابرابر هرگز سر تسلیم فرود نیاوردند. با سرعت دسته های چریکی شکل داده، بر سپاه دشمن در گوشه و کنار کشور هجوم آوردند. هرگاه به موزیم جهاد مردم افغانستان مراجعه شود و از حافظه‌ی تاریخی مردم ما روایت گیری گردد، آنگاه مشخص می‌شود که با چه جانفشانی‌هایی مردم ما در برابر این سرطان سرخ با وارد کردن تلفات ۱۵هزار نفر کشته بیش از چهل هزار نفر زخمی و معیوب و هزاران نفر دیگر اسیر و لادرک بر ارتش شوروی پیروز گردیدند. (غبار، میرغلام محمد، ( ۱۳۶۸)، افغانستان در مسیر تاریخ، چ۴، مرکز نشر انقلاب باهمکاری جمهوری، ص ۴۲۹ به بعد….) حکایت‌هایی از این دست وقتی به گوش‌های نسل قرن ۲۱ می‌رسد شاید بپندارند که صحنه‌یی از افلام هالییود و بالییود باشد. در حالی‌که مردم ما پیر و جوان، زن و مرد و کودک، با چشمان باز تحمیل این جنگ نابرابر را دیدند. این هم پایان مبارزه افغان‌ها نبود بل چندی نگذشته بود که کشور و مردم ما با چهره‌ی جدیدی از اشغال در قرن ۲۱ مواجه گردیدند؛ هر چند چهره‌ی جنگ عوض شده بود اما باز هم در برابر هیولای بزرگ‌تر ودشمن هوشیارتر قرار گرفتند. این بار دشمنی مسلح با سلاح لایزری، طیاره های بدون سرنشین و BM-52 بر خانه‌های مردم آتش افروخت؛ از مادر بمب‌ها تا هر نوع سلاح‌ زهرآگین دیگری در این کشور استعمال نمودند. باز هم مردم این سرزمین یک بار دیگر همبستگی ملی خویش را جهت بیگانه‌ستیزی ثابت نمودند. و به اشغال و استعمار نه گفتند. هیچ کس نمی‌تواند وحشت و ویرانی این جنگ بیست‌ساله را در کشور انکار کند؛ جنگی که جز فساد و خیانت چیزی را به ارمغان نیاورد. دین، فرهنگ، تقالید و همه دار و ندار ملت را نشانه گرفت و سرزمین ما را به میدان رقابت‌های بزرگ منطقه‌ای مبدل نمود. اما سرانجام فرزندان این مرز و بوم نیز در تمام میادین به مصاف آن رفتند. در دفاع از فرهنگ، تقالید، دین و ایمان در میدان‌های مختلف نظامی، فرهنگی و رسانه‌ای به مبارزه با استعمار پرداختند و بالاخره ناتو به رهبری امریکا شکست خویش را اعلان و با امضای معاهده صلح دوحه از افغانستان خارج گردید. براساس آمارهای منتشره از سوی اداره سیگار، با تلفات دو هزار ۴۰۰نظامی کشته و بیش از بیست و یک هزار دیگر از سربازان امریکایی زخمی افغانستان را ترک گفتند. (سیگار: گزارش ربع وار به کانگرس ایالات متحده، ۳۰ اکتوبر ۲۰۲۱م.) این همه وقایع تاریخی نشان دهنده‌ی فرهنگ بیگانه ستیزی ملت مجاهد ما را نشان می‌دهد.

چگونه ملت‌ها بعد از استعمار به پا می‌ایستند؟

بدون شک هر ملتی در طول حیات سیاسی خود خم و پیچ هایی را پشت سر گذاشته است؛ برخی ملت‌ها سختی‌ها و معضلاتی که تجربه کرده‌اند از آن درس‌هایی گرفته‌اند و برای شگوفایی آینده خویش استفاده کرده و افتخارها آفریدند؛ وارد رقابت‌های بزرگ سیاسی در سطح جهانی شده‌اند. اما برخی دیگر علی‌رغم تجربه‌های تلخ گذشته هم‌چنان در منجلاب نابسامانی دست‌وپا می‌زنند.
همان‌گونه که تاریخ‌نگاران در مورد جاپان نوشته‌اند، این کشور قبل از این‌که ماتسوهیتو (۱۸۶۸-۱۹۱۲م) به کرسی رهبری و قدرت تکیه زند، جاپان یک جامعه‌ی به شدت طبقاتی و سنتی و به دور از دانش‌های جدید در امر حکومت‌داری مدرن بوده است. اما در دوره شوگون‌ها هنگامی که کشورهای اروپایی و امریکایی به جاپان هجوم آوردند و به خصوص زمانی که کشتی‌های تجارتی امریکایی در بندر توکیو پایتخت کنونی جاپان رسید، دولت این کشور متوجه قدرت نظامی کشورهای استعماری چون امریکا و کشورهای اروپایی شده و دانستند که از حیث امکانات و توانایی برای مقابله‌ی مستقیم با این قدرت‌های غربی هرگز برابر نیستتد. و بدون این که به جناحی مخالف با استعمار غربی درخواست همکاری نموده باشند دست از مقابله‌ی مستقیم برداشته، در عوض به فکر راه‌های مقابله منطقی و کارا جهت نجات کشورشان در برابر استعمار غربی شدند.
بلی، هنگامی که ماتسوهیتو در سال ۱۸۶۸م رهبر جاپان شد، هنگام تاج گذاری خویش سوگند نامه‌ی پنج ماده‌ای را که طرح ترقی و پیشرفت جاپان در آن ریخته شده بود را امضا کرد که نکات ذیل در آن آمده بود:
۱ برپایی شورای مشورتی
۲ همکاری همه طبقات جامعه در اداره‌ی امور مملکتی
۳ الغای قانون‌های تجملاتی و حذف محدودیت‌های طبقاتی در استخدام کارمندان دولتی
۴ عیارسازی نظام قانون گزاری جاپان با معیارهای جدید جهانی
۵ طرح و راهکار مدرن شدن و بهره‌مندی جاپان از دانش مدرن به منظور تقویت بنیاد حکومت امپراتوری
چنان‌چه دیده می‌شود از یک طرف ماتسوهیتو رهبر جاپان با طرح های اصلاحی مطرح شده در سوگندنامه، کشورش را به سوی یک جامعه‌ی مدرن سوق داد. ( ) و از طرف دیگر نخبه‌های جاپانی وضعیت سیاسی و اجتماعی کشور را درک کرده ضمن اینکه سیاست مجادله مستقیم با استعمار گران غربی را کنار گذاشته‌اند، تلاش نموده تا از دانش و دستاوردهای تمدنی غرب استفاده کنند. در نتیجه تلاش‌های پیوسته به جای قطع ارتباط و شعارهای احساساتی در جامعه خویش، وارد داد و ستد فرهنگی و علمی با تمدن غربی شدند. حتی در یک برهه‌ی زمانی از وجود کشورهای غربی استفاده کردند. در نتیجه از دانش ودستاوردهای تمدن غرب بهره جسته، خود را به یک کشور پدید آورنده‌ی دانش و صنعت و بهره‌مند از فرآورده‌های تجربی کردند.( ) جاپان این گونه به یک جامعه‌ی مدرن و تمدنی مبدل شد و خود را به حیث یک کشور صنعتی در جهان معاصر ثابت ساخت.
با نگاهی به کشورهای غربی؛ اغلب کشورهای اروپایی که امروزه بهشت زمین نام گرفته‌اند و سالانه هزاران جوان برای رسیدن به آن ضمن بریدن از اهل و عیال، جان‌های شیرین خود را از دست می‌دهند. در پس منظر تاریخی خویش جنگ‌ها، تاریکی‌ها و فراز و فرودهای بسیاری را پشت سر گذاشته‌اند. از جنگ‌های ناپلیون بناپارت تا جنگ‌های ۳۰ ساله‌ی مذهبی، از رقابت بر سر منابع ثروت در کشورهای فقیر تا دو جنگ خانمان‌سوز اتومی، همه و همه مردم و دولت‌های اروپایی را به این وا داشت که پروسه‌ی ملت‌سازی را دنبال کنند. در این راستا با احترام ارزش‌های یکدیگر، حفظ منابع اقتصادی و رعایت منافع مشترک دولت‌هایی که در گذشته دشمن هم بودند، راه دوستی و همکاری را گرفتند. پول مشترک، شناسنامه‌ی مشترک، سیاست‌های مشترک و همکاری‌های منطقه‌ای در برابر عوامل خارجی به موفقیت‌های افزونی که امروزه مصدر قوت‌شان است رسیده‌اند. ( )
هم‌چنان ملت و دولت های دیگری وجود دارند که بعد از دستیابی به استقلال و رسیدن به آزادی با وحدت و مسؤولیت‌پذیری در فرایند ملت سازی کشور خود به موفقیت دست یافتند. اما متأسفانه در کشور ما علی‌رغم پیروزی‌های پیوسته در نتیجه خسارات هنگفت جانی و مالی در برابر سه امپراطور بزرگ جهان؛ این مودل‌ها هیچکدام مورد توجه قرار نگرفت. در بافت‌های کوچک مردمی از سطح قریه تا شهرهای بزرگ، همواره ما مشکلات لاینحل فراوانی داشته‌ایم که نمی‌توان در این چند سطر به توضیح آن پرداخت. این که چرا بعد از پیروزی و تقبل قربانی‌های بزرگ موفق به ساختن نمی‌شویم؟‌ در عنوان پائین به آن خواهیم پرداخت.

چرا ما بعد از پیروزی موفق به ساختن نمی شویم؟

اکثریت نویسندگان و تحلیلگران که به تجربه‌های بزرگ ملت سازی توجه خویش را مبذول داشته‌اند، رسیدگی به ساختار داخلی ملت‌ها را بعد از ختم جنگ و فروپاشی نظام‌های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در اولویت کاری خویش قرار داده‌اند. شاید همان‌گونه که در بالا ذکر شد ما در برابر عوامل خارجی به موفقیت‌های بزرگی نایل آمده‌ایم. اما در معضلات داخلی که از اثر نفوذ این بیگانه‌گان در میان ملت ما باقی مانده بود نتوانستیم موفق بیرون شویم و به علاج درست آن رسیدگی کنیم. عده‌ی زیادی از تحلیلگرانی که در قضیه‌ی ملت سازی در افغانستان تحقیقات و مداقه‌های علمی نموده‌اند و یا در خلال چندین دهه شاهد مبارزات و تحولات سیاسی در افغانستان بوده‌اند، عوامل مختلفی را در ناکامی مردم افغانستان یادآور شده اند تا کشتی شکسته‌ی ملت خویش را به ساحل نجات رهنمون شوند؛ ما در اینجا به محورهای مرکزی آن می‌پردازیم:
نخست احساس برتری جویی؛ این عامل تاثیر منفی فراوانی برای قرار گرفتن در برابر فرایند ملت سازی در یک کشور است. درست است که ما در برابر بیگانگان یکپارچه بودیم و یک مشت بر دهن بیگانگان کوبیدیم. اما در برابر یکدیگر از تحمل، خود گذشتگی، دیگر پذیری و دور اندیشی کار نگرفتیم. سرانجام نتوانستیم بر وحدت و یکپارچگی ملت طرحی درست ارایه کنیم. این مهم‌ترین عامل در فرایند ملت‌سازی پس از هر انقلابی شاید در سطح دنیا باشد؛ برای وضاحت می‌شود این تجربه را در کشورهای اروپایی به بررسی گرفت و نتایج ملموسی که در رشد و شگوفایی آن داشت، مشاهده کرد.
دوم عدم آگاهی؛ در این مورد باید گفت همان‌گونه که جنگ، ساختمان‌ها، جاده‌ها و اسکلیت شهرها را نابود می‌کند؛ افکار مردم را نیز تخریب می‌کند. یکی از برجسته‌ترین عواملی که ما نتوانستیم پروسه‌ی ملت‌سازی را در افغانستان به اجرا گذاریم این است که بعد از پایان جنگ، به ساختن اندیشه و باور و بازسازی معنویات جامعه ارجی نگذاشتیم. تنها به سراغ ظاهر رفتیم و به ساختن خانه‌ها و جاده‌ها پرداختیم. عدم برخورداری از آگاهی سیاسی و پختگی فرهنگی برای نابود کردن یک شهر و هرآنچه ساخته شده است کافیست. لازم می نماید که بعد از موفقیت و پیروزی در هر جنگی در کنار رسیدگی به وضعیت شهری به بلوغ فکری مردم خویش نیز توجه نماییم و از هر حیث ملت خویش را با سلاح آگاهی، دانش و معرفت مسلح سازیم. این‌گونه است که ملت‌ها می توانند پرچم آبادی، آزادی و سربلندی را در تمام عرصه‌های زندگی به اهتزاز درآورند و شاهد رشد و ترقی سرزمین خود باشند.
محور سوم منفعت‌طلبی شخصی، و قربان کردن مصالح ملی برای منفعت شخصی؛ یک از مهم‌ترین عوامل در فرایند ملت‌سازی توازن منفعت شخصی و مصالح ملی است یا می‌توان از آن تحت تضاد بر سر منافع نام برد؛ حس منفعت‌طلبی توأم با خلقت انسان در نهاد وی گذاشته شده است. شاید هیچ انسانی در زمین پیدا نشود که با این غریزه به دنیا نیامده باشد. اما حفظ توازن این غرایز در آینده و سرنوشت ملت‌ها اهمیت بسزایی دارد. کم نیستند بادشاهانی که در تاریخ برای لذت‌جویی، کین‌خواهی و منفعت‌طلبی شهرهای بزرگی را ویران و مردم آن را به بردگی کشیدند. منظور ما از توازن این غریزه در جهت درست منافع علیای ملی است که توازن میان این دو از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. دو برادری که بر سر یک منفعت با یکدیگر به نزاع و کشمکش می پردازند در حقیقت داستان هابیل و قابیل را به ذهن ما تداعی می‌کند. چه این منافع مادی باشد یا معنوی! به هر حال پروسه‌ی ملت سازی را به خطر مواجه می‌سازد. یکی از خصایص ویژه در سرنوشت ملت‌های بزرگ که امروزه کلید تکنالوژی، صنعت و پیشرفت را بر دستان خود دارند، این است که در برابر مصالح ملی از منافع فردی خویش می‌گذرند، بدون این که فرد را قربانی کنند. ضد هر چیزی در ذات خود بحران زاست و احتمال می‌رود این بحران هر یکی از طرفین را به نابودی بکشاند. و این حکایت ملتی است که از ایجاد یک توازن میان خواسته‌های فردی و مصالح ملی، مصالح و منفعت میان افراد و اقوام و نیازها و خواسته‌های مناطق متعدد یک سرزمین عاجز مانده است. جنگ‌های قومی، مذهبی و سمتی در آن استمرار می‌یابد و هست و بود ملت‌ها را به نابودی می‌کشاند.
اکنون در یک نگاه گذرا بر افغانستان در می‌یابیم که هیچ یک از افراد و جریان‌ها در این کشور نه تنها منافع فردی خویش را قربانی منافع ملی نکرده بلکه برای بدست آوردن منافع کوچک خویش حاضر اند یک شهر را به خاک و خون بکشند. حکایت دوران جمهوریت و نهادینه‌سازی فساد در ادارات دولتی و غیر دولتی به عنوان نزدیک‌ترین تجربه‌ای که گذراندیم بهترین گواهی است که در این مورد می‌توان یادآور شد و داستان نهادینه‌سازی فساد در افغانستان و عوامل آن نیاز بحثی جداگانه‌ای دارد و در این تحلیل نمی‌گنجد.

نتیجه و پیشنهادات

با توجه به عناوین فوق پنداشته می‌شود که برای رسیدن به آرمان‌های بزرگ ملی و تحقق آن در زندگی عملی ملت‌ها تنها در شکست دادن امپراطوری‌ها و ایجاد گورستان‌ها نبوده است؛ بلکه تدبر خردمندانه، برنامه‌ریزی سنجیده و درک اوضاع پیرامونی را می‌طلبد تا همگام با کاروان جهانی در مسیر شگوفایی وارد رقابت‌های بزرگ جهانی شد. طوری‌که در بالا تذکر رفت مردم ما به درستی توانستند در مقابل دشمنان بیرونی و استعمارگران تاریخ، مخلصانه و دلیرانه به آزادی کشور از اشغال بیگانگان دست یابند. اما آنچه که مایه‌ی نگرانی و نا امیدی می‌شود اینست که با وجود قربانی‌های فراوان و تلفات هنگفت نیروی انسانی و مالی، موفق به ساختار یک ملت واحد نگردیدیم.
افغانستان بعد از گذراندن یک مبارزه و جهاد بیست‌ساله در مقابل امریکا و هم‌پیمانان‌اش امروز به یک مرحله‌ی جدید قدم گذاشته است. حد اقل در جریان پنج دهه‌ی گذشته، بسیاری از تجارب تلخ را در حکومت‌داری دیده است. رهبران و بزرگان سیاسی را تجربه نموده است که ملت از آنان به ستوده آمده و خواسته‌های ابتدایی شان را بر طرف نساخته‌اند. ملت افغانستان در جهانی که مردم در آسایش زندگی به سر می‌برند، هرگز آرام نبوده است. از ابتدایی‌ترین حقوق خویش محروم بوده‌اند. درآمد سالانه آنان با جهان معاصر قابل مقایسه نبوده است؛ حد اکثر آنان در تحت خط فقر زندگی کرده‌اند؛ جمعی فراوان از حق تعلیم محروم بوده‌ند و هم‌چنان بر آن افزوده گردیده است؛ احساس امنیت جان و مال را نداشته‌اند؛ کمتر خانواده‌ای را سراغ داریم که تعدای از افراد آن در مهاجرت نباشند.
امروز که از بطن تجربه‌ها به یک مرحله‌ی جدید پا گذاشته‌ایم؛ ملت یک‌بار دیگر تحولات اخیر را پذیرفته‌اند. یک بار دیگر امید به حکومتی بسته‌اند که قربانی‌ها ضایع نگردد و آرزوها و آمال‌شان برای یک جامعه‌ای که از آزادی، امنیت و رفاه برخوردار باشد، برآورده شود. روی این ملحوظ، باور بسیاری از اندیشمندان و آگاهان بر این است که اوضاع کنونی یک فرصت بسیار ارزنده‌ای است که اقلا در پنج دهه‌ی گذشته چنین فرصتی مهیا نبوده است تا حکومت کنونی در راستای ملت‌سازی و شگوفایی کشور اموری را در اولیت کاری خویش قرار دهد. لذا پیشنهادات زیر در پایان این تحلیل ارایه می‌گردد:
• حکومت امارت اسلامی برای تدوین و تصویب یک قانون همه‌جانبه اقدام نماید که ضمن حفظ ارزش‌های اسلامی و مصالح ملی، نیازهای عصر جدید را تکافو و پیشرفت و شگوفایی کشور را به ارمغان آورد.
• از جهاد و مبارزه ملت مسلمان و مجاهد افغانستان و ارزش های جهاد مردم افغانستان پاسداری صورت گرفته جهت دست یابی به آرمان های مقدس شهدای کشور تلاش صورت گیرد.
• حکومت امارت اسلامی برای ایجاد یک شورای عمومی متشکل از اقشار مختلف جامعه و متخصصان امور که پیوسته در اتخاذ تصمیمات ملی از سوی حکومت نقش داشته و آینه‌ی تمام‌نمای اراده‌ی مردم در درون حکومت باشد، همت گمارد.
• سیاست‌ها و پالیسی‌هایی وضع گردد تا در روشنی آموزه‌های اسلامی نزاع قومی، سمتی و مذهبی و حس برتری‌جویی و کمترپنداری از این سرزمین برچیده شود.
• فرصت‌های شغلی و تخصصی جهت ارائه خدمت برای شهروندان بدون در نظر داشت تفاوت‌های طبقاتی، زبانی و سمتی ایجاد گردد تا مانع مهاجرت‌های نیروی انسانی گردد و کشور از بحران فقر و بیکاری نجات یابد.
• تسهیل دسترسی عموم مردم به تعلیم و تحصیل و دیگر نیازهای شهروندی تا سطح آگاهی در جامعه بالا برود.
• حکومت باید برنامه‌هایی را برای ایجاد سعه صدر و همدیگر پذیری به دور از هر نوع خود بزرگ‌بینی و فراتر از شعار در میان اقشار مختلف جامعه به راه اندازد.
• مراکز تحقیقاتی، پوهنتون‌ها و اکادیمی علوم در راستای انتقال درست تجارب کشورهای پیشرفته و توسعه یافته‌ی صنعتی، تحقیقات کاربردی را ارایه نمایند تا در امر ارتقای یک افغانستان پیشرفته و مترقی همگام با کشورهای منطقه و جهان مؤثر باشد.
• برای احقاق حقوق حقه تمام اتباع افغانستان در روشنی احکام اسلامی و ارزش های ملی گام برداشته شود.
• کشورهای همسایه و منطقه با به رسمیت شناختن حکومت امارت اسلامی برای ثبات و استقرار افغانستان مساعی جدی به خرج دهند.
• جامعه جهانی برای آزاد سازی دارایی های منجمد شده افغانستان تلاش نموده تحریم های وضع شده بر افغانستان را از میان بردارد.
• عدم استقرار در افغانستان، تاثیر مستقیم بر اضطرابات منطقه‌ای داشته و علاوه بر ازدیاد مهاجرت‌های قانونی و غیر قانونی و رشد قاچاق مواد مخدر دامنه‌ی نا آرامی‌ها را گسترده می‌سازد و میدان جنگ‌های رقابتی قدرت‌های جهانی می‌گردد.
• جامعه‌ی جهانی و سازمان‌های بین المللی بنا بر مسؤولیتی که در قبال نظم عمومی و نیازهای بشری دارند، با در نظر داشت تجارب تلخ گذشته و بحران انسانی به اوضاع کنونی افغانستان توجه جدی مبذول دارند و نقش خویش را در تقدیم همکاری‌ها و رفع نیازمندی‌های بشری ایفا نمایند.در راستای تعامل مثبت و مفید بر اساس منافع مشترک و احترام متقابل با کشورهای های منطقه و جهان پالیسی خارجی فعال و انعطاف پذیر تطبیق گردد.
پایان

۲۶ دلو و داستان مبارزه افغان‌ ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Scroll to top