وزارت دفاع افغانستان طرحی را تهیه کرده است که بربنیاد آن یک نیروی شبیه ملیشه در مناطق ناامن کشور ایجاد خواهد شد. وزارت دفاع افغانستان میگوید که کارشناسان نظامی روی این طرح کار میکنند و این طرح در مراحل ابتدایی قرار دارد. این طرح پس از تایید شورای امنیت ملی و امضای رئیس جمهور نهایی خواهد شد. هرچند جزئیات بیشتر دربارۀ شمار و محل استقرار این نیروها در دست نیست، ولی گفته میشود، بیش از ۲۰ هزار فرد مسلح به صفوف این نیرو جذب خواهند شد.
به گفتۀ وزارت دفاع افغانستان، نگرانی در مورد تشکیل “نیروهای منطقهای” وجود ندارد و آنان در بهبود وضعیت امنیتی مناطق ناامن کشور نقش مثبت خواهند داشت. اما مجلس سنای افغانستان و سازمان دیدبان حقوق بشر با این طرح مخالفت نشان دادهاند و خواستار رد این طرح از سوی رئیس جمهور افغانستان شدهاند. سازمان دیدبان حقوق بشر تشکیل این نیروها را به نحوی “ملیشهسازی” عنوان نموده و عواقب آنرا خطرناک خوانده است.
پرسش اینجاست که نظر به تجارب گذشته، استفاده از نیروهای محلی و ملیشهها چه تاثیری روی وضعیت امنیتی در کشور خواهد داشت؟
تجربۀ ملیشهسازی در افغانستان
ملیشه، نیروی شبه نظامی و یا نیمه نظامی؛ به نیروهای اطلاق میشود که خارج از نظم و انضباط و تشکیلات نظامیان دولتی باشد که معمولا در محلات تشکیل میشود. هدف اساسی از تشکیل چنین نیروی نظامی، تقویت صفوف سایر نیروهای دولتی و استفاده از آنها در پلانهای امنیتی و عملیاتی دولت میباشد.
در زمان سلطنت احمدشاه بابا، خانها و ملکهای قریهها که امور اداری بعضی محلات را به دست داشتند، دارای اسلحه و سربازان محلی بودند که امینت محلات شان را تأمین میکردند. پس از آن، در زمان سلطنت حبیب الله خان اربکیها به وجود آمدند، آنها مسلح بودند و از محلات خود حفاظت میکردند؛ اما دارای رسمیت و معاش دولتی نبودند. در زمان سلطنت امیر عبدالرحمان خان نیز نیروهای مسلح وجود داشتند که در محلات و قریهها حضور داشتند و بهنام دستجات قبایل یاد میشدند.
هرچند در زمان نظامهای ملوک الطوایفی تشکیلات شبه نظامی وجود داشتند، ولی پس از پیروزی کودتای هفت ثور ۱۳۵۷ هـ ش تشکیل قوای ملیشه در افغانستان زیر نظارت ارگانهای دفاعی و امنیتی کشور شکل منظم را به خود گرفت. در آن زمان هدف از ایجاد نیروهای ملیشه، جلوگیری از نفوذ گروههای مخالف دولت در محلات و قریهجات بود.[۱] ولی آن ملیشهها به دولت کاملا متعهد نبودند و با تغییر رژیم، آنها نیز تغییر موضع میدادند، بسیاری آنها در چپاول اموال، آزار و اذیت و قتل مردم دست داشتند.
بعدا در زمان جنگهای داخلی نیز ملیشهها وجود داشت. ملیشههای تحت فرمان جنرال عبدالرشید دوستم در جنگهای داخلی به خصوص در کابل و ولایات شمال کشور متهم به کشتار و جنایات علیه مردم بودند و به کشتار دسته جمعی اسراء جنگی در ۲۰۰۱-۲۰۰۲ نیز متهم پنداشته میشوند.[۲]
حدود هفت سال پیش با شدت و گسترش جنگ در افغانستان، زمانیکه جنرال دیوید پتریوس در سال ۲۰۱۰م به جای جنرال مک کریستال فرمانده نیروهای بینالمللی در افغانستان تعین گردید، وی با استفاده از تجربۀ عراق، برنامۀ ملیشهسازی در افغانستان را به عنوان یک راهحل مشکل طالبان روی دست گرفت و دولت افغانستان این طرح را بنام پولیس محلی افغان (ALP) تصویب کرد.[۳]
این نیروها در سال ۲۰۱۱ به گونۀ رسمی تحت نام نیروهای محلی، بربنیاد فرمان حامد کرزی رئیس جمهور افغانستان ایجاد و به خصوص در مناطق شمال کشور فعالیت میکردند که در سال ۲۰۱۲ به تعداد ۱۱ هزار سرباز در ۵۵ ولسوالی کشور فعالیت داشتند. ظاهرا هدف ایجاد این نیروها جلوگیری از نفوذ مخالفین مسلح دولت در مناطق دوردست عنوان میشد، اما براساس اظهارات فعالین حقوق بشر در افغانستان، این نیروها به نقض حقوق بشر متهم شدند و برخی تحلیلگران ایجاد آنرا سرآغازی برای جنگهای قومی و داخلی عنوان کردند.[۴]
تجربۀ ایجاد پولیس محلی که بنام اربکیها شهرت یافتند، یک تجربۀ تلخی برای افغانها بود، چون پولیس محلی در برخی مناطق افغانستان بر نقض گستردۀ حقوق بشر و آزار و اذیت مردم متهم شدند.
طرح جدید ایجاد اردوی محلی
گرچند دولت وزیری سخنگوی وزارت دفاع افغانستان میگوید که براساس طرح جدید “نیروهای منطقوی” نه پولیس محلی است و نه ملیشه است، ولی افغانستان تجارب فاجعهباری از موجودیت گروههای مسلح دارد و حالا نیز این نگرانی وجود دارد که توزیع اسلحه در بین مردم میتواند دردسرهای جدیدی خلق کند. طرح جدید ایجاد یک نیروی محلی مبنی بر مسلح کردن ۲۰ هزار فرد مسلح نیز، به دلیل اینکه چنین نیرو میتواند بینظمی، سرقت و برخوردهای مسلحانه را افزایش دهد، با واکنشهای مخالف روبهرو شده است.
براساس گزارش روزنامۀ نیویارک تایمز، این مسئله در دهلی جدید پایتخت هند توسط مقامهای امریکایی و افغان مورد بحث قرار گرفته است، چون کشور هند نیز دارای چنین تشکیل نظامی است. نظامیان امریکایی به این باور اند که نیروهای محلی در هند بار کار را از شانههای نیروهای این کشور کم ساخته و به گفتۀ آنها نظامیان محلی میتوانند، در مناطقی که تامین امنیت آن دشوار است، پس از آن که قوای امینتی افغان آن مناطق را از وجود مخالفین حکومت پاکسازی میکنند، نقش مثبتی داشته باشند.[۵]
براساس اظهارات مقامهای وزارت دفاع، در تشکیل این نیروها بیشتر سربازان سابق اردوی ملی حضور خواهند داشت و تحت قوماندۀ اردوی ملی فعالیت خواهند کرد و مانند سربازان اردو، از آموزش و تعلیم نظامی برخوردار خواهند بود.
چنانچه مقامات نظامی افغان گفته اند، این نیروها شبیه پولیس محلی از قریهها و مناطق خود شان دفاع میکنند، تجربۀ پولیس محلی بیشتر ناکام بوده و این نیروها متهم به نقض حقوق بشر، قتل، دزدی، زورگویی و سوءاستفاده از اسلحه هستند.
تفاوت اردوی محلی با اردو و پولیس محلی
یکی از استدلالها برای تشکیل نیروی محلی، پر کردن خلای اردوی ملی در مناطقی است که پس از عملیات از وجود مخالفین مسلح دولت پاکسازی میشوند. جنرال پتریوس، فرمانده پیشین نیروهای ناتو در افغانستان به همین دلیل پولیس محلی را ایجاد کرده بود. گفته میشود که اردوی محلی نیز طرح امریکاییها است ولی وزارت دفاع میگوید که چنین نیست و این طرح در داخل وزارت دفاع مطرح شده است.
پولیس محلی که در چهارچوب وزارت داخله ایجاد شده، به تکرار به نقض حقوق بشر متهم شده است، اما وزارت دفاع افغانستان میگویند ۲۰ هزار نفری که قرار است استخدام شوند، همه آموزش دیده و کسانیاند که سابقۀ فعالیت در وزارت دفاع را داشتهاند.
تفاوت این نیروها با اردوی ملی افغانستان این است که آنها در قریهها و مناطق خودشان توظیف میشوند و از یک ولایت به ولایت دیگر نمیروند. به نظر میرسد، یگانه تفاوت تشکیل جدید نیروهای محلی با پولیس محلی این است که این نیرو در چهارچوب وزارت دفاع ایجاد میشود و پولیس محلی در چهارچوب وزارت داخله تشکیل شده بود و این نیرو نیز مانند پولیس محلی باعث نقض حقوق بشر، آزار و اذیت مردم و نیز سوء استفاده از اسلحۀ خود در مناطق شان خواهند شد.
تشکیل نیروهای پولیس محلی یا اربکیها یک تجربۀ خوبی برای دولت افغانستان در زمینۀ چگونگی تشکیل ملیشههای محلی است. پس از ایجاد پولیس محلی عملا دیده شد که کنترول این نیروها برای حکومت افغانستان دشوار است.
ایجاد تشکیل جدید نظامی تحت نام اردوی منطقوی، تکرار تجربۀ پولیس محلی یا اربکیهاست. پرسش اینجاست که اگر هدف تامین بهتر امنیت است، پس حکومت افغانستان چرا بجای ایجاد ملیشههای محلی تحت نامهای مختلف، به تقویت و مسلکیسازی نیروهای افغان نمیپردازد؟
نتیجهگیری
نیروهای محلی و ملیشهها در طول تاریخ به خصوص در سالهای گذشته با درنظرداشت نکات ذیل، به وحدت ملی و اخلال امنیت اجتماعی در افغانستان صدمه زده و تاثیرات منفی روی پروسۀ دولتسازی در کشور به جا گذاشته است:
- نیروهای محلی و ملیشهها همواره جنبۀ قومی و منطقوی را به خود گرفته و به دلیل شکل قومی و منطقوی بودن آن، گاهگاهی بین خود نیز درگیر میشدند و یا هم در خصومتهای قومی و منطقوی نقش داشته اند و به گونۀ گسترده به اختلافات قومی دامن زدهاند.
- گروههای ملیشه در محلات و مناطق دوردست کشور، امکانات و توانایی دست داشتۀ خویش را بیشتر برای برآورده ساختن مقاصد شخصی و گروهی خود بکار میبرند.
- از آنجاییکه این نیروها تربیت نظامی خاصی نمیبینند و در کنار آن نظارت خاصی نیز از فعالیتهای آنان وجود ندارد، اکثرا با دست آزاد به جان، مال و ناموس مردم تجاوز میکنند و به دلیل آنکه حامی آنها دولت به شمار میرود، باعث انزجار مردم از دولت میشوند.
- در کل، نیروهای محلی و ملیشهها ساختاری در یک ساختار دیگر است و به همین دلیل نظم تامین امنیت در بیشتر مناطق را به هم زده است.
پایان
[۱] حبیب انصاری، تاریخچۀ ملیشهها در افغانستان:
http://www.afghanqalam.com/?p=625
[۲] ملیشههای جنرال دوستم:
[۳] کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان: گزارش تحقیقاتی «از اربکی تا پولیس محلی؛ چالشهای امروز و نگرانیهای فردا»، ۱۳۹۱ هـش.
[۴] صدای امریکا، واکنش مردم علیه اربکیها و پولیس محلی:
http://www.darivoa.com/a/afg-arbakies-134499768/1440220.html
همچنان، رادیو آزادی، اربکیها در تخطیها از حقوق بشر دست دارند:
http://da.azadiradio.com/a/24326482.html