وحید مژده؛ نویسنده، ژورنالیست و تحلیلگر مسائل سیاسی
پایان قدرت جمهوری خواهان در امریکا و بقدرت رسیدن دیموکراتها در سال 2009 میلادی، برای حامدکرزی ارمغان خوبی نبود. جمهوریخواهان حامی کرزی در انتخابات شکست خورده بودند و دیموکراتها وضع ناگواری از جنگ و مشکلات اقتصادی را، از سلف خویش به ارث بردند که جنگ افغانستان و رئیس جمهور کرزی نیز بخشی از آن میراث بود. بنا بر این طبیعی مینمود اگر دیموکراتها در صدد برآیند تا تغییری در حکومت افغانستان ایجاد نمایند.
در همین سال در افغانستان نیز انتخابات ریاست جمهوری برگزار شد، اما به دلیل اینکه هیچ نامزد نتوانست آرای لازم برای برنده شدن در دور اول را بدست آورد، انتخابات به دور دوم رفت. هرچند انتخابات دور دوم برگزار نشد و حامدکرزی به فیصلۀ کمیسیون مستقل انتخابات، بار دیگر به ریاست جمهوری رسید اما این انتخابات، رابطه میان کرزی و امریکا را به سردی کشانید. همانگونه که رابرت گیتس وزیر دفاع آن زمان امریکا در کتاب خویش اعتراف میکند، امریکا در جریان این انتخابات قصد داشت تا حامدکرزی را از قدرت برکنار نماید.
از آن ببعد تنش در روابط میان کرزی و قصر سفید آغاز شد. هرچند رئیس جمهور کرزی از کشتی نرم میان خودش و امریکا برای تامین منافع افغانستان سخن گفت، اما در مواردی این کشتی نرم از حالت نرمی بیرون آمد و بخصوص در جریان وقایعی مانند کشتار غیرنظامیان بدست نیروهای امریکا و ناتو، لحن حامدکرزی در بعضی از موارد بشدت پرخاش گرانه شد.
روایتی که حامدکرزی از رفتار مقامات امریکايی با خودش دارد خوشآیند نیست؛ وقتی سناتور لیدنسی گراهام در جواب حامدکرزی که میگوید من به شما اجازه نمیدهم تا افغانها را به زندان بیاندازید، میگوید که «تو فقط یک فرد هستی و کاری نمیتوانی بکنی» مشخص است که امریکايیها هرگز کرزی را جدی نمیگرفتند. آنها کرزی را شخصی میشناختند که نه تنها از حمایت حزب سیاسی قدرتمندی برخوردار نیست. بلکه در کشور تقسیم شده بر بنیاد قوم گرايی، از حمایت قوم خود نیز بهرهای ندارد و پشتونها علیه دولت وی درگیر جنگ اند.
رویهای از این دست را نه تنها بعضی از اعضای کانگرس با کرزی داشتند، بلکه وزیر خارجه چون جان کری هم از حامدکرزی خوشش نمیآمد، در بعضی از موارد، خبر از مشاجرۀ لفظی میان حامدکرزی و فرماندهان نظامی امریکا و حتی سفیر امریکا در کابل، نیر به بیرون درز میکرد.
مشکل کرزی این بود که در حالیکه در روابط با امریکا روزهای نه چندان خوبی را تجربه میکرد، نخواست تا از همان آغاز کار ملت را در جریان این ماجرا قرار دهد. او اگر این مسایل را با روشنی با ملت در میان میگذاشت، امروز با این موقعیت مواجه نمیشد. او برای تصمیم در مورد امضای قرارداد همکاریهای استراتژیک با امریکا، لویه جرگهای را فراخواند. اعضای شرکت کننده در آن جرگه، هرچند تحت فشار بودند که قرارداد را رد نکنند، اما در همان شرایط نیز اعضای جرگه بیش از 80 شرط را مطرح ساختند که باید قبل از امضای قرارداد در آن گنجانیده شود. هرچند کرزی در پایان لویه جرگه به شرکت کنندهگان وعده داد که آن شرایط را در امضای قرارداد رعایت خواهد کرد، اما شرایط پیشنهادی به فراموشی سپرده شد و رسانهها و نهادهای وابسته به امریکا، یک صدا از تائید قرارداد همکاریهای استراتژیک بدون قید وشرط سخن گفتند و کرزی نیز با امضای آن قرارداد با اوباما، درحقیقت بر همان موقف مهر تائید نهاد.
این تصمیم اشتباه موجب شد تا در لویه جرگه، در مورد قرارداد امنیتی با امریکا، نیز همان انتظارات توسط طرفداران حضور امریکا در افغانستان، مطرح شود و کرزی که شرایط پیشنهادی اعضای لویه جرگۀ پیمان امنیتی را نادیده گرفته بود، در این مورد نیز زیر فشار قرار گرفت تا قرارداد را بدون قیدوشرط امضا کند.
این جرگه که به منظور خاک پاشیدن به چشم ملت و دادن مشروعیت به سلطۀ نامشروع امریکا بر افغانستان، به امر رئیس جمهور کرزی دایر شده بود، فرجامی خلاف خواست وی نیز داشت. اگر منظور کرزی از بمیان آوردن چنین جرگه، تقویت موضع خودش در برابر فشارهای امریکا بود، کاملا مشخص شد که در رسیدن به این هدف ناکام ماند. جرگه وفیصلههایش و نیز سخنان صبغت الله مجددی رئیس نود سالۀ این جرگه، موضع کرزی را بشدت تضعیف نمود.
تردیدی نیست که کرزی میخواست با گردآوری جمعی از افراد با طرز فکرهای گوناگون، فضايی را بمیان آورد که امکان رسیدن به توافق به نفع امریکا را کمرنگ سازد، اما تدویر کنندهگان این لویه جرگه بیش از اینکه به اهداف کرزی هماهنگ باشند، به تطبیق خواستهای امریکا متعهد بودند و فیصلههای جرگه، خلاف خواست کرزی طوری مهندسی شد که به امریکا فرصت داد تا در این لویه جرگۀ فرمایشی، در کنار مردم افغانستان عکس یادگاری بگیرد! این جرگه خواست کرزی را رد کرد و اکنون امریکا میتواند بگوید که مردم افغانستان درمیان خواستهای کرزی و امریکا، در کنار امریکا ایستادهاند.
کرزی به این امید بود که تیمی را در کنار خود دارد که میتواند به آنها تکیه کند، اما اکنون مشخص شد که این مرد در ارگ ریاست جمهوری کاملاً تنهاست. او امیدوار است که بعد از سال 2014 به کمک همین تیم، سایۀ خود را بر حکومت آینده حفظ نماید، اما امریکايیها در این لویه جرگه قدرت خود را به رخ کرزی کشیدند و به او فهماندند که اگر علیه خواست امریکا موضع بگیرد، امریکا توان تجرید وی را حتی در میان اطرافیانش نیز دارد. اکثریت کسانی که سالها در کنار کرزی بودند، میدانند که کرزی رفتنی است و بنابراین برای ماندن در این میدان برای سالهای آینده، از میان کرزی و امریکا، کرزی را انتخاب نخواهند کرد.
بنابراین نتیجه این شد اکثریت شرکت کنندهگان این جرگه از رئیس جمهور کرزی خواستند، تا این قرارداد را قبل از پایان سال 2014 میلادی با امریکا به امضا برساند و جان کری وزیر خارجۀ امریکا هم با استناد به این فیصله گفت که مردم افغانستان حضور امریکا را در افغانستان تائید کرده اند و دلیلی برای تأخیر در امضای توافق نامه، باقی نمانده است.
تأکید بر اهمیت این لویه جرگه قبل از تدویر آن، سبب شد تا اکنون امریکا و یاران افغانش مدعی شوند که کرزی در برابر خواست مردم افغانستان ایستاده است. این تنگنايی است که کرزی خود بدست خویش زمینۀ محصور شدن خود در آن را فراهم کرد. او اگر واقعاً قصد دفاع از منافع ملی را هم داشت، نباید دست به این کار میزد و برای حضور بی قیدوشرط امریکا در افغانستان، چنین خوراک تبلیغاتی را فراهم میساخت.
به هرحال کرزی در کنفرانس مطبوعاتی اخیر، بار دیگر با لحن تند از امریکا به انتقاد پرداخت و روی شرایط خود برای امضای قرارداد امنیتی، تاکید مجدد داشت. وی یکبار دیگر به نقش امریکا و پاکستان در پروسۀ صلح تاکید کرد، اما وی به یک مسئلۀ دیگر یعنی موضوع زندانیان بگرام نیز پرداخت. کرزی گفت که زندان بگرام کارخانۀ طالب سازی است؛ زیرا بسیاری از افراد بیگناه در این زندان به بند کشیده میشوند و وقتی بعد از مدتها این اشخاص از زندان آزاد میشوند، بخاطر عقدهای که از به زندان افتادن میگیرند، به صف طالبان میپیوندند.
هرچند حکومت افغانستان نمیگوید که همه زندانیان بگرام بیگناه هستند و به همین دلیل شانزده تن از این زندانیان که علیه شان شواهد موجود است، محاکمه خواهند شد؛ اما طبق قانون اساسی افغانستان و نیز اعلامیۀ جهانی حقوق بشر، برائت ذمه حالت اصلی است و هیچکس را نمیتوان مجرم دانست، مگر به اساس حکم محکمۀ قانونی که در آن امکان دفاع از متهم فراهم شده باشد.
برای برپا شدن محاکمه لااقل سه شرط ضرورت است؛ مدعی، مدعی علیه یا متهم و مدعا بها یا دلیلی که متهم به استناد آن محاکمه میشود. وقتی مدعی علیه اقامۀ دعوی مینماید، باید شواهد و اسناد محکمه پسند برای اثبات جرم مدعی علیه ارائه نماید، تا قاضی بر بنیاد آن قضاوت نموده و حکم صادر کند. در مورد زندانیان زندان بگرام، مدعی امریکاست، مدعی علیه تعدادی از افغانها که توسط امریکايیها زندانی شدهاند و مدعا بها اینکه این افراد به اشکال مختلف در کشتار نیروهای خارجی و افغان دست داشتهاند. بگذریم از اینکه امریکا بر بنیاد کدام قانون به خود حق میدهد که افغانها را زندانی کند، اما حکومت افغانستان بر بنیاد قانون، از امریکا خواسته است تا در مورد اتهامهای وارده بر این افراد، اسناد ارائه نماید. اسناد امریکا که توسط تلویزیونهای ظاهرا افغان نیز به نشر رسیده، فقط لیستی از نامهای این افراد است که در کنار آن اتهامی نوشته شده، بدون اینکه در این مورد سندی ارائه شده باشد.
در مقابل مقامات افغان هم لیستی از حملات هراس افگنانه را ترتیب دادهاند که مدعی اند، امریکا برای ایجاد بحران در افغانستان در آن حملات دست داشته است. به نظر میرسد که کشتی نرم حامدکرزی با امریکا در پایان دوران اقتدار وی، به کشتی خشن مبدل گردیده است واین درحالیست که افغانستان انتخابات ریاست جمهوری را در پیش دارد. آیا با بمیان آمدن چنین بحران در روابط میان افغانستان و امریکا، میتوان به یک انتخابات بصورت نسبی خوب که اند دست بدست شدن قدرت از راه مسالمت آمیز را تضمین کند، اطمینان داشت؟