نظر حزب اسلامی در مورد مذاکرات قطر
متن ذیل که با نام مستعار به بعضی از رسانه ها ارسال گردیده به گمان اغلب به قلم حکمتیار تحریر یافته که نظر حزب اسلامی را در مورد باز شدن دفتر قطر بازتاب می دهد.
تکرار اشتباه بزرگ و خطرناک
در شرایطی که قصر سفید تاکید نموده که بعد از سال 2014 هم بخشی از نیروهای آنان در افغانستان باقی خواهند ماند و جرمنی، ایتالیا و ترکیه هم این نیروها را همراهی خواهند کرد، و در شرایطی که همه می دانند که این تصمیم آنان بجز از دوام اشغال و جنگ معنی و نتیجهء دیگری ندارد، متاسفانه رهبری طالبان در چنین حالتی نه تنها راه مذاکره با امریکا را در پیش گرفت بلکه با فرمایش و وساطت امریکا در کشوری دفتر باز کرد که پایگاه قدرتمند امریکا بشمار می آید. قطر که از نظر از نظر سیاسی، اقتصادی و نظامی یک کشور وابسته به امریکاست، در حوادث لیبیا، مصر، یمن، تونس، الجزایر و سوریه با امریکا همکاری محکم داشته است. این کشور در آغاز بمیان آمدن تحریک طالبان و در زمانیکه امریکا تصمیم به کمک با طالبان گرفت، قطر اولین کشوری بود که با طالبان کمک مالی را آغاز کرد و به تلویزیون الجزیره وظیفه سپرد تا تبلیغات برای طالبان را آغاز نماید. هرچند در آن زمان بی بی سی و صدای امریکا هم برای آنان بقدر کافی تبلیغات می کرد و مناطق بسیاری را بدون جنگ برای آنان فتح می کرد اما تبلیغات الجزیره تاثیر خاص خود را داشت ودر پیروزی های طالبان نقش مهم ایفا نمود.
لازم بود تا طالبان هم مانند حزب اسلامی اعلان می نمودند که بعد از این اعلام قصر سفید نه تنها به جهاد خویش ادامه می دهیم بلکه تماس های قبلی خود با امریکا را نیز قطع می نمائیم و تازمانی با آنها به مذاکره نخواهیم نشست که تصمیم خود را عوض نکرده و به افغانها در مورد خروج کامل نیروهای خویش اطمینان نداده باشند.
لكه څنگه چي د طالبانو د حكومت له لوري د ولس خلع سلاح كول، له مسعود، جنرال دوستم، جنرال مالك، غربپالو او په سر كي ئې ظاهر شاه سره د طالبانو ائتلافونه او له حزب اسلامي سره د دوى جنگ ستر ستر او نه جبرانېدونكي اشتباهات وو په قطر كي دفتر پرانيستل او له دې لاري او په اوس نامناسب وخت كي له امريكايانو سره د دوى مذاكرات د مخكنيو اشتباهاتو په څېر يوه ستره اشتباه ده.
همانگونه که خلع سلاح ملت از جانب حکومت طالبان، ائتلاف با مسعود، جنرال دوستم، جنرال ملک، غرب زده ها و در راس آنها ظاهرشاه و جنگ های شان با حزب اسلامی از اشتباهات بزرگ و غیرقابل جبران آنان بود، بازکردن دفتر در قطر و از این راه و دریک وقت نامناسب مذاکره با امریکائی ها، مانند اشتباهات قبلی شان یک اشتباه بزرگ است. این کار طبق یک برنامهء خطرناک از جانب امریکائی ها عملی شد، به همین دلیل بعد از افتتاح رسمی این دفتر، اوباما آنرا یک کار مفید خواند و آنرا نشانی از هوشیاری و دلیری کرزی دانست که افتتاح این دفتر را تائید کرد!!
اما هنوز در امواج تبلیغاتی رسانه ها سروصدای این تائید و تشویق اوباما کاهش نیافته بود که روز بعد آن شورای عالی صلح، حکومت کابل و شورای امنیت ملی با بازشدن دفتر در قطر مخالفت نمود و مذاکره با طالبان را منتفی دانست!! قصر سفید بصورت عاجل عکس العمل نشان داد، اوباما با کرزی تماس تیلفونی گرفت و به وی اطمینان داد که همه چیز بر بنیاد توافقی صورت خواهد گرفت که در مورد این دفتر میان امریکا، طالبان و حکومت افغانستان عقد گردیده و به حکومت قطر نیز ابلاغ شده است. به حکومت قطر امر نمود تا بیرق سفید امارت اسلامی ولوحهء آنان را پائین نماید. این کار بسرعت انجام یافت و هم بیرق و هم لوحه پائین کشیده شد!! این بدون شک برای طالبان یک شرمساری بزرگ است!! طالبان باید اکنون دانسته باشند که مذاکرات پنهان و معاملات سیاسی پنهان با وساطت خارجی ها چنین عواقبی هم در قبال دارد!! خیلی کارها خلاف خواست و انتظار شما عملی می شود!! در برابر این خجلت وشرمساری باید عکس العمل طالبان این می بود که دفتر را می بستند و نماینده گان خود را از قطر بیرون می کردند اما به نظر می رسد که طالبان یا قادر به این کار نیستند ویا اینکه نمی خواهند چنین کنند.
با توجه به این حقیقت که امریکا می خواهد با حکومت کابل سند امیتی را بدون قید و شرط و با عجله و بدون کدام تعدیل امضا نماید و در آن خواهان 9 پایگاه و مصوونیت قضائی برای سربازان خود شده است و با در نظر داشت این حقیقت که بعضی از
اعضای این حکومت بصورت چشم بسته خواهان امضای این قرارداد اند، اما بعضی دیگر با این کار موافق نیستند، امریکائی ها برای مجبور نمودن این گونه افراد در حکومت، فشار خود را بر حکومت کابل بیشتر نموده است. یک هدف امریکا از آغاز مذاکرات با مخالفین اینست که از این قضیه بعنوان یک وسیلهء موثر علیه حکومت کابل استفاده نماید. بر طالبان لازم بود تا در چنین موقعیت حساس از این کار خودداری می ورزیدند. در هرصورت کار اصولی و مناسب اینست که برای حل مشکل کشور یک راه حل داخلی جستجو گردد و بدون وساطت خارجی ها واز راه مذاکرات بین الافغانی این بحران را حل کنیم. اگر مذاکره می کنیم باید با قبل از خارجی ها با افغانها مذاکره را آغاز کنیم.
بعضی ها گشودن دفتر برای طالبان در قطر را یک دست آورد بزرگ می شمارند اما در عین زمان این کار را یک گناه بزرگ و اشتباه می دانند که کسی در کابل دفتر باز نماید و بیرق را در آن برافرازد!! ما در این امر با آنها موافق هستیم که در تحت حاکمیت و سلطهء اشغالگران و به اجازه و حکم آنان باز نمودن دفتر در کابل از نظر دینی یک گناه بزرگ و از نظر سیاسی یک اشتباه است اما نمی دانیم که باز کردن دفتر در دوحه به امر امریکائی ها را چگونه دست آورد می شمارند؟ اینها با کدام معیار ها و اصول یکی را بر دیگری ترجیح می دهند!!
در شرایطی که دفتر قطر مانند دفتر در کابل به امر و اجازهء امریکا باز شده است، قطر از نظر سلطهء سیاسی ونظامی امریکا همانگونه موقف دارد مانند افغانستان و عراق. در قطر، بحرین، عمان، کویت، اردن و دیگر کشور های خلیج و آبهای اطراف آنان آنقدر نیروهای امریکائی مستقر است که تعداد آنان از مجموع تعداد سربازان شان در افغانستان بیشتر است. از این نظر اگر وضعیت افغانستان از آن کشور ها بهتر نباشد، بد به هیچ صورت نخواهد بود چرا که در اینجا امریکائی ها به مقاومت آهنین مواجه اند اما در آنجاها مقاومت ها بدست نیروهای داخلی سرکوب شده است!! قصر سفید از راه این مذاکرات می خواهد تا بعد از سال 2014 در افغانستان حالت را حکمفرما سازد که در کشور های خلیج بمیان آورده است، به شکلی که تعداد کمی از نیروهای باقی بماند، ماموریت جنگی خود را بدست نیروهای تجهیز شده و آموزش دیدهء امنیتی افغان بسپارد و همین نیروها را برای سرکوب مقاومت مخالفین بکار گیرد. در شرایط نظامی وسیاسی فعلی، هدف اصلی امریکائی ها از مذاکره همین است و از جانب دیگر امکان توافق و آمادگی جانب مقابل را با خواست های خود محاسبه می نماید. امریکائی ها باربار و به روشنی خاطر نشان ساخته اند که طالبان باید قانون اساسی را بپذیرند، رابطهء خود را با القاعده قطع کنند و به مذاکره با حکومت کابل حاضر می شوند. متاسفانه معلوم می شود که طالبان با این شرایط موافقت کرده اند!!
حقیقت اینست که نه امریکا می تواند از این مذاکرات چیزی بدست آورد و نه طالبان. بحران جاری فقط یک راه حل دارد و بس. خروج بلاقید وشرط نیروهای خارجی از کشور، دادن این حق به مردم افغانستان که خود شان سرنوشت خود را تعیین نمایند. از راه مذاکرات بین الافغانی به چنان یک طرحی افغانی توافق شود که در آن استقلال افغانستان برسمیت شناخته شده و بدور از مداخلات خارجی و یک انتخابات شفاف و عادلانه، بمیان آمدن یک حکومت منتخب اسلامی را در کشور تضمین نماید.