منبع: سایت الجزيرة
برگردان: سوما نظری
«کسی که صحابۀ کرام به فتواهای او روی میآوردند و او روایتهای ایشان را تصحیح میکرد و نظریاتی در تعارض نظریات دو خلیفۀ راشده ابراز داشت»
بشریت، پس از بعثت پیامبر بزرگوار مانﷺ مدیون فضل دو بانوی بزرگ است که در حفظ و نگهداشت رسالت رسول اللهﷺ ، پس از اکمال آن نقش بسزایی داشتند؛ یکی از این دو بانوی بزرگوار شرف پشتیبانی از نبی کریمﷺ و آماده کردن وسایل و اسباب دعوت و تبلیغ رسالت شان را به دوش داشت و آن دیگری شرف حفظ این رسالت و انتقال آن را به نسلهای آینده بر دوش کشید، تا جاییکه امام ذهبی در کتاب سیر أعلام خویش در مورد این بانو میگوید: «در میان امت محمدﷺ و حتی در میان تمامی زنان زنی داناتر از او نمیشناسم». سنگ آسیاب آیین اسلام بر محور این دو بانوی بزرگ میچرخید و رکابش در گوشه گوشۀ جهان به چرخش افتاد. خدیجه دختر خویلد رضی الله عنها تنها تکیهگاهی بود که نبی کریمﷺ به سویش پناه میبرد و او ایشان را دلداری میداد و یاریاش میکرد، پیامبر هم هرگز، حتی پس از گذشت سالها فضل و بزرگی او را فراموش نکرد و پیوسته از کارهایی که برای شان کرده بود، یاد مینمودند: {آمنتْ بي إذ كَفَر بي الناس، وصدقتني إذ كذّبني الناس، وواستني بمالها إذ حَرَمني الناس}. «او به من ایمان آورد، آنگاه که مردم به من کفر ورزیدند، او مرا تصدیق کرد، آنگاه که مردم مرا تکذیب میکردند و از مال خود به من بخشید، آنگاه که مردم مرا محروم کردند». [به روایت احمد در مسند] و اما عایشه رضی الله عنها بسان چشمی کاوش گر و پویا در کمین کارهای روزانۀ صاحب این دعوتﷺ بود و نخستین دانش آموز ممتاز مدرسۀ نبوت نیز به حساب می آمد.
تولد و پرورش منحصر به فرد
پس از وفات خدیجه رضی الله عنها از نبی کریمﷺ به طور مکرر درخواست ازدواج مجدد میشد؛ زیرا خدیجه برای شان فرزندانی به جای گذاشته بود که نیاز به مراقبت داشتند، بناء نبی کریمﷺ سوده دختر زمعه را به ازدواج گزید، او زنی بیوه بود که اصول خانه داری و تربیت فرزندان را خوب میدانست، به علاوه زنی با مزاج لطیف بود و گاه گاهی نبی کریم را می خنداند، چنانچه امام ذهبی میگوید: نبی کریمﷺ سه سال با او زندگی کردند و در این مدت ذهن شان برای کارهای دعوت و آمادگی برای هجرت تا آغاز راه جدیدی در مسیر رسالت شان، فارغ بود.
وقتی نبی کریمﷺ در مدینه استقرار یافتند، شخصیتی نابغه و دارای ویژگیهای منحصر به فردی را به نزدیک شان یافتند که میتوانست میراث نبوت را حفظ کند و با آمادگی کامل پس از وفات شان، از ایشان روایت کند و به دیگران علم بیاموزاند؛ او کسی نیست جز دختر نابغهیی که در خانۀ دوست و یار هجرت شان ابوبکر صدیق میزیست؛ او عایشه دختر ابوبکر رضی الله عنها بود که امام شعبی وقتی از او نام میبرد در مورد دقت نظر ایشان در فقه و وسعت دانش او به شگفت آمده و میگوید: در مورد تربیت نبوی چه گمان میکنید؟!
عایشه رضی الله عنها در خانه یی خالی از نمادهای جاهلیت بزرگ شد، خانه یی که پر از عشق و محبت و شور و شوق نسبت به دین جدید بود، پدرش ابوبکر رضی الله عنه تمیمی قریشی بود و مادرش ام رومان کنانی که با شوهرش عبدالله بن حارث، همپیمان ابوبکر صدیق از سرزمین قوم خویش، سراة –منطقهیی در جنوب مکه- آمده بود و طولی نکشید که عبدالله وفات کرد و این مرد قریشی نجیبزاده با این بانوی تنها و غریب که در مکه دیگر یاوری نداشت، ازدواج کرد، ابوبکر با این زن با کمال مردانگی و مهر رفتار نمود تا گردن به اسلام نهاد و چه نیکو اسلامی آورد! عایشه میوه و بارِ این خانوادۀ نیکسرشت بود.
عایشه رضی الله عنها در خانهیی بزرگ شد که از رسالت و صاحب رسالت دفاع میکرد، او میگوید: «من از وقتی پدر و مادرم را به یاد میآورم، ایشان به این دین گردن نهاده بودند». [به روایت بخاری] شهرت پدرش ابوبکر و ابتلاهایی که در خدمتگزاری به اسلام گذراند، به مثابۀ شهرت خودِ اسلام است، حتی نبی کریمﷺ مادرش را با دستان مبارک خود شان دفن کرده و در آن روز با او وداع کردند و فرمودند: {اللهم إنه لم يَخْفَ عليك ما لَقيتْ أم رومان فيك وفي رسولك}. «بارالها! آنچه ام رومان در راه تو و رسول تو کشید، بر تو پنهان نیست». [به روایت ابن حجر در کتاب الإصابة في تمييز الصحابة]
پدر خود، به تعلیم و تربیت دختر پرداخت و از آنجاییکه بسان دیگر خانوادههای بزرگ قریشی از بنی هاشم، بنی أمية و بنی مخزوم مشغول کار و بار نبود، خودش به تجارت و تربیت خانوادۀ خویش پرداخت. عایشه رضی الله عنها از پدرش علوم آن زمان را از جمله شعر، علم فصاحت، شناخت روزگار و تاریخ عرب و علم نسبشناسی را آموخت، ابوبکر خود نسبشناسترین قریشیان بود، ابن هشام در السیرة میگوید: «او [عایشه رضی الله عنها] در همۀ فنون و هنرها به حد کمال رسید، از خودش روایت است که گفت: رسول اللهﷺ بسیاری از اوقات به من میفرمودند: {یا عائشة! ما فعلت أبیاتک؟}. «ای عایشه! ابیات خود را چه کردی؟» میگفتم: هدف تان کدام ابیات من است ای رسول خدا، آنها بسیار اند». [به روایت طبرانی در المعجم الصغیر]
ابوزناد مدنی میگوید: من کسی را ندیدم که بیش از عروه بن زبیر شعر روایت کند، به او گفتند: ای عروه، تو چقدر شعر روایت میکنی! گفت: روایت من در مقایسه با روایت عایشه هیچ است (یعنی او از من بیشتر شعر روایت میکند) هر کاری که برایش پیش میآمد در آن مورد شعری میسرود!! عروه میوۀ درخت خالهاش عایشه رضی الله عنها و یکی از دانشآموزان ممتاز شان بود تا جاییکه بزرگان صحابه در مورد امور دینی شان از او میپرسیدند، او میگوید: وقتی عایشه رضی الله عنها وفات کرد، [به نزدش میرفتم تا اینکه] سه سال قبل از وفاتش او را ترک کرده بودم. امام مزی در تهذیب الکمال و ذهبی در کتاب السیر از هشام بن عروه روایت میکند که گفت: من هیچ کس را از عایشه داناتر در مورد علم قرآن، فرایض، حلال و حرام، شعر و سخن عرب و علم نسبشناسی ندیدم».
او در خانهاش که در جوار مسجد نبوی بود، از نگاه علمی رشد کرد تا در آیندهها داناترین بانوی این امت باشد!
قابلیتها و تواناییهای ذاتی
عایشه رضی الله عنها دو گونه قابلیت داشت که هر دو را ظرفی برای دانش نبوی قرار داد؛ نخست استعداد و قابلیتهای ذاتی او همانند حفظ سریع، درک خوب و توانایی تعبیر عالی شان. شاید دور از واقعیت نباشد که عایشه را دارای ذهن و حافظۀ دارای کشش بدانیم که هر چیز بدان میچسبد، به همین خاطر، به مجرد شنیدن حدیث برای بار اول، آنها را حفظ میکرد چنانچه در حکایتی در نبرد جمل به سال 36 هـ آمده است که او اشعاری را که بنو ضبه در اطراف کجاوۀ او میخواندند، در حالیکه مرگ از هر طرف او را احاطه کرده بود، روایت مینمود.
در مورد سرعت فهم عایشه رضی الله عنها و بیان نیک شان از سخنان نبی کریمﷺ در بخاری روایتی آمده که: زنی از نبی کریمﷺ در مورد غسل حیض پرسید، رسول گرامی به او دستور دادند که چسان غسل نماید و فرمودند: {خُذِي فِرْصَةً (= قطعة صوف أو قطن) مِن مَسْكٍ، فَتَطَهَّرِي بهَا}. «پارچهیی تمیز و خوشبو (از پشم یا پنبه) بگیر و خود را با آن پاک كن». زن گفت: چگونه با پارچه خود را پاك كنم؟ رسول اللهﷺ بار ديگر فرمود: {تَطَهَّرِي بهَا}. «خود را با آن پاک كن». زن گفت: چگونه؟ آن حضرتﷺ فرمود: {سبحان الله، تَطَهَّرِي بهَا}. «سبحان الله! خود را با آن پاک كن». عايشه رضی الله عنها ميفرمايد: (من كه منظور رسول اللهﷺ را درك كردم، بلافاصله) آن زن را به سوی خود كشيدم و به او فهماندم و توضيح دادم كه چگونه با پارچۀ تميز، جای خون را پاك كند. عایشه رضی الله عنها معنی سخن نبی کریمﷺ را درک کرد و همانند ایشان به خاطر حیا، از گفتن مراد خویش دست نکشید و به طور تمام و کمال به زن فهماند.
نخستین شاگر او عروه بود، کسی که از دایرة المعارفی بودن و احاطۀ استادش به علوم مختلف به ویژه طب، سخت در شگفت بود، امام احمد در مسند خویش روایت میکند که عروه روزی به استاد خویش گفت: ای مادر! در فهم و درایت تو تعجبی نیست؛ زیرا تو همسر رسول اللهﷺ و دختر ابوبکر صدیق استی، در علم تو نسبت به شعر و روزگار عرب نیز شگفتی نیست، زیرا تو دختر ابوبکری که خود داناترین مردمان بود؛ اما در علم تو نسبت به طب مرا شگفت آید که چسان در آن مهارت یافتی؟ و از کجا بدست آوردی؟ عروه میگوید: عایشه رضی الله عنها به شانهام زد و فرمود: ای عروهگک! رسول گرامی در آخر عمر خویش بیمار میشد و گروههایی از عربها از هر جهت برایش نسخههای داروی سنتی میآوردند و من ایشان را با آن نسخهها تداوی میکردم، از این راه طب را نیز آموختم.
با این بیان چنین استنباط میشود که گویا عایشه رضی الله عنها میگوید برای تسلط یافتن به هر حرفهیی فقط کافی است یک بار آن کار را تجربه کنم، در روایت دیگری از ذهبی در تاریخ الإسلام نیز چنین آمده که: از هشام بن عروه و او از پدرش روایت است که گفت: من هیچ کسی را در علم طب داناتر از عایشه رضی الله عنها ندیدم، گفتم: ای خاله! طب را از کِه آموختی؟ گفت: از مردم میشنیدم که برخی به برخی دیگر نسخه و توصیۀ طبی میکردند و من از ایشان حفظ میکردم.
توانایی دیگر عایشه رضی الله عنها این بود که به خاطر ادای رسالت خویش، سخن و نظر شخصی خود را با تمام جرأت، غیرت و صراحت و تندی بیان میداشت، او از غیرتمندترین زنان بود؛ زیرا عایشه دختر تکدانه و نازپرودۀ مادرش بود، به گونهیی که تا آن زمان دختری دیگر در خانهاش نبود و او میان دو پسر به دنیا آمده بود، وقتی به خانۀ نبی کریم آمد، همیشه بر دیگر همسران شان مقدم بود، حس رقابت در رفتار او کاملا نمایان بود.
همین حس حسادت او باعث شد که آرزو کند همانند سوده رضی الله عنها باشد، باری گفت: من هیچ زنی را همانند سوده دختر زمعه نمیشناسم که دوست داشته باشم مثل او باشم. [به روایت مسلم در صحیح وی] همچنان باری یکی از زنان رسول اللهﷺ برای خود و یاران شان ظرفی از غذا هدیه آورد، در حالیکه ایشان در خانۀ عایشه بودند، او ظرف را شکست، نبی کریم فرمودند: {غارت أمکم}. «مادر تان بر او غیرت ورزید (یا به اصطلاح حسودی کرد)». [به روایت بخاری] به همین ترتیب بر زنان دیگر نبی کریمﷺ که کُنیه داشتند حسودی میکرد، در سنن ابوداود آمده که گفت: ای رسول خدا! همۀ زنان دیگر تان کنیه دارند! رسول گرامی فرمودند: {فاكتني بابنك عبد الله}. «به کنیۀ پسرت عبدالله خود را بنام». هدف شان خواهرزادهاش عبدالله بن زبیر پسر اسماء بود، عایشه از آن پس با کنیۀ ام عبدالله خوانده میشد.
او از پدرش ابوبکر بسیاری از نسبها و اخبار عرب را یاد گرفت و هزاران شعر از شعرای عرب حفظ کرد.
ادامه دارد…